آیا واقعا باید از کارمان لذت ببریم؟ رابطه کار و لحظه های واقعی

رابطه بین لحظه های واقعی و کار چیست؟ در این مقاله به رابطه لحظه های واقعی و کار می پردازیم.

رابطه لحظه های واقعی و کار

لحظه های واقعی فقط برای آخر هفته ها نیستند. وجود آن ها فقط برای آن نیست که در مناسبت خاصی از آن ها استفاده کنیم . این لحظه ها نباید فقط به قدم زدن در ساحل دریا ؛ دوچرخه سواری صبح زود ؛ به سر بردن کنار همسرمان و لحظه های خاصی محدود شوند. لحظه های واقعی را باید در تمام زندگی مان احساس کنیم. « کار » ما نیز شامل این لحظه ها می شود.

 

 

 

انجام کاری که از آن لذت نمی بریم، چه بلایی سرمان می آورد؟!

ما حداقل نیمی از روز را سر کارمان سپری می کنیم؛ فرقی نمی کند که این کار؛ شغلی نظیر فروشندگی بیرون از خانه باشد و یا کاری مثل خانه داری در داخل خانه باشد.اگر لحظه هایی که مشغول انجام کاری هستیم احساس خوش حالی نکنیم ؛ وقت زیادی را باید صرف آن کنیم. به همین علت است که چهره  بسیاری از ما هنگامی که پایان روز از سر کار به خانه می رویم یا وظایف خانه داری مان را به انجام می رسانیم مثل کسی می شود که کامیون از رویش رد شده! 

انجام کاری که از آن لذت نبریم بسیار طاقت فرسا است؛ خصوصا وقتی بدانیم که مجبوریم روز بعد هم همین کار را انجام دهیم. روحیه ی ما با خوشی؛ عشق و شادی تغذیه می شود.

« کار کردن بدون لحظه های واقعی روح ما را می خشکاند و آن را در اشتیاق می گذارد.»

هنگامی که در پایان یک روز مقابل تلویزیون نشسته ایم و کانال ها را عوض می کنیم ؛ وقتی که در یخچال را باز می کنیم و با بی تفاوتی داخل آن را نگاه می کنیم؛ یا وقتی که از سر کارمان به رستوران سر خیابان می رویم و بی هدف چیزی می خوریم ؛ به دنبال روح حریص و گرسنه خود می گردیم. آن چه را که در جست و جویش هستیم؛ نه در هیچ یک از برنامه های تلویزیون؛ نه در هیچ یخچالی ؛ و نه در هیچ خوردنی پیدا نمی کنیم. روح ما مشتاق است بداند ساعت هایی که از این روز گران بها صرف کرده ایم به عبث نگذشته است؛ به انجام کاری سپری شده است ؛ و هدفمند و با معنا بوده است.  

وقتی روح ما حریص و گرسنه باشد ؛ دیگر برای مان کار ساده ای نیست که به خانه بیاییم و به همسرمان عشق بورزیم.وقتی روح ما گرسنه باشد؛ سخت است که خواب عمیقی داشته باشیم و خواب های خوبی ببینیم.

همان طور که در خلال روز از غذا رساندن به بدن مان غافل نمی شویم؛از تغذیه روح مان نیز نباید غافل شویم. 

 

رابطه لحظه های واقعی و کار – یافتن کار و وظیفه واقعی مان

گاهی اوقات احساس می کنیم داشتن لحظه های واقعی همراه با معنا ؛ در طی روز به دلیل نوع کاری که انجام می دهیم دشوار است. « ما در یک سوپر مارکت صندوق دار هستیم؛ فکرش را بکنیم با این شغلی که داریم؛ چگونه می توانیم روح مان را ارضا کنیم؟!» پاسخ این است: « پرداختن به شغل مان نمی تواند لحظه های واقعی را برای مان به ارمغان آورد اما انجام کار واقعی مان می تواند این کار را بکند.»

« همه ی ما انسان ها برای انجام کاری روی این کره خاکی هستیم اما کار ما هیچ ارتباطی با شغل مان ندارد.»

شغل ما آن اقدامی است که برای بقای جسم خود و حمایت از آن و خانواده مان انجام می دهیم. شغل ؛ حرفه ای است که ما طبق مهارت هایی که داریم انتخاب می کنیم. به عنوان مثال : نقاش ؛ لوله کش ؛ برنامه نویس کامپیوتر یا باستان شناس می شویم. پیشنهاد می کنیم دوره کارآفرینی توانا را مطالعه کنید.

کار واقعی ما آن اقدامی است که برای بقای روح و حمایت از آن انجام می دهیم. کار واقعی ؛ درسی است که ما به این دنیا آمده ایم تا آن را بیاموزیم؛ حکمتی است که ما به این دنیا آمده ایم تا فرا بگیریم ؛ نقشه ای برای ماجراجوئي شخص ما روی زمین است. کار ما همان هدف ماست.

کار واقعی یعنی یاد بگیریم که چگونه رفتاری دلسوزانه با دیگران داشته باشیم؛ چگونه خودمان را حتی با تمام عیب و نقص های مان دوست داشته باشیم . کار واقعی ؛ درس بخشش؛ درس اعتماد ؛ درس عشق است. 

« نیازی نیست آن قدر صبر کنیم که پیرتر و عاقل تر و پخته تر شویم تا رسالتی از سوی خدا را به عهده بگیریم.»

واژه دیگری که برای کار استفاده می شود وظیفه واقعی است. اغلب مردم فکر می کنند « وظیفه » همان شغلی است که دارند یا پیشه ای است که اختیار کرده اند. اما لغت «وظیفه» که در انگلیسی به معنای vocation می باشد از ریشه لاتین vacatio به معنای ندا یا رسالت گرفته شده است. بنابراین « وظیفه » ما همان رسالت ما است.

هر یک از ما رسالتی داریم ؛ چیزی منحصر به فرد که باید به دنیا عرضه کنیم؛ چیزی ارزش مند که باید در اختیار کسانی بگذاریم که دوست شان داریم و با آن ها زندگی می کنیم. رسالت ما ؛ شغلی است که از سوی خدا به ما محول گردیده است ؛ شغلی بزرگ ! 

 

چه مشاغلی را خداوند به عهده ما انسان ها می گذارد؟!

ـ مهربان بودن نسبت به یک دیگر.
ـ مراقبت از کره زمین.
ـ برخورداری از خلقت خارق العاده خداوند تا سر حد امکان.
ـ یاد گرفتن چیزی درباره درست کار بودن تا جایی که می توانیم و تا زمانی که زنده هستیم.
ـ عشق ورزیدن و پذیرفتن خودمان و دیگران به همان اندازه که خداوند ما را دوست دارد.
ـ به خاطر داشته باشیم ؛ واقعا که هستیم.

نیازی نیست خود را برای این شغل ها آماده کنیم؛ یا حتی مهارتی برای انجام آن ها به دست آوریم. این واقعیت که ما هستیم و یک وجود فیزیکی داریم بدین معناست که این شغل به عهده ماست! هر چه یاد بگیریم چطور کار واقعی مان را به خوبی انجام دهیم؛ از عهده این شغل بهتر بر می آییم. 

فقط معلم ها و موعظه کنندگان دنیا نیستند که رسالتی دارند بلکه هر یک از ما رسالتی داریم . نمی توانیم بگوییم که رسالت یا کار واقعی شما چیست؟!

هر کدام از ما باید خودمان آن را کشف کنیم. در واقع این اولین مرحله کارمان است که تشخیص دهیم هدف ؛ رسالت و استعدادمان چیست! اما درباره این که چطور آغاز کنیم

می توانیم اشاره کوچکی کنیم. دقت کنیم چه چیز منحصر به فردی داریم؛ کدام ویژگی و قابلیت ما را از دیگران متمایز می کند؛ و از همان جا می توانیم به وظیفه خود پی ببریم.

شاید ویژگی خاص مان؛ قابلیت مان در ابراز وجود خودمان با کلمات ؛ یا در داشتن یک اثر الهام بخش روی دیگران؛ یا در خنداندن دیگران؛ یا در درک و آسان کردن موقعیت های پیچیده باشد. شاید موهبت ما؛ صدای مان؛ دستان  قوی مان؛ زیبایی چشمان مان یا استعداد های مان برای دیدن نقاط مثبت دیگران باشد. در صورتی که مطمئن نیستیم چه استعدادی داریم؛ از کسانی که ما را می شناسند سوال کنیم! گاهی اوقات دیگران قبل از این که ما استعداد و هدف خود را ببینیم؛ آن ها را می بینند. 

برای یافتن رسالت مان چه جاهای دیگری را هم باید در نظر داشته باشیم ؟!

« ببینیم انجام چه کاری را دوست داریم. ببینیم چه چیزی برای مان خوشی به ارمغان می آورد. ببینیم چه چیزی به ما آرامش می دهد. رسالت ما همواره انتظار می کشد که بیابیمش.»

هیچ چیز در دنیا بی هدف به وجود نیامده است. بال های عقاب برای آن که بتواند پرواز کند به این شکل آفریده شده اند . رنگ گل رز برای آن است که زنبور عسل را به سوی خود جلب کند. از حرکت سیارات تا گردش خون در رگ های مان و هر جزئي از وجود فیزیکی مان نشان دهنده آن قدرت برتر است. ما بخشی از خلقت هستیم. بخشی از آن قدرت برتر هستیم. برای هر آن چه و هر آن که هستیم دلیلی وجود دارد. در هر چیزی که به ما مربوط می شود هدفی وجود دارد. موهبت ها و قابلیت های خاص و ویژه به ما اعطا شده است تا بتوانیم کارهای خاص و ویژه ای انجام دهیم. این موضوع تصادفی نیست.

«ما دقیقا هر آن چه  را برای رسیدن به هدف مان نیاز داریم در خود داریم . بال های ما برای پرواز ما هیچ عیب و نقصی ندارد.»  

 

Rate this post
خروج از نسخه موبایل