سوگیری شناختی – استریو تایپ یا تفکر قالبی چیست؟

استریو تایپ یا تفکر قالبی چیست؟ در این مقاله به این موضوع مهم می پردازیم.

 

در درس گذشته با مفهوم هیوریستیک یا میان برهای ذهنی آشنا شدیم. در این درس قصد داریم تعریفی از سوگیری شناختی داشته باشیم و یک نمونه ی بسیار رایج این خطای شناختی را بررسی کنیم

در زبان انگلیسی  واژه ی Bias به معنی تمایل داشتن به یک سمت، کج بودن، یا انحراف است. البته این معنی اصلی و ریشه ای آن است. امروزه bias برای مفاهیم مانند تعصب و تبعیض نیز به کار می رود.

در ادبیات مدیریتی و روانشناسی معادل سوگیری برای این واژه انتخاب شده است.

 به بیان ساده می توان گفت سوگیری در ارزیابی یک رویداد یا اطلاعات به معنی خنثی نبودن، یا بی طرف نبودن است.

سوگیری ها معمولا به دلیل تجربیات پیشین، عقاید و باور های افراد و به طور کلی مدل ذهنی آنها بوجود می آید.

  • آیا خبر شکستن پای کسی به خودی خود خوشحال کننده است؟

حال اگر آن فرد بهترین بازیکن تیم فوتبالی باشد که قرار است روز بعد با تیم شما بازی کند چطور؟

 

  • اگر شخصی با توضیحات و شواهد علمی به شما بگوید که مصرف گوشت گاو برای انسان زیان آور ممکن است حرفش را قبول کنید.

اما اگر شما تمام درآمدتان از پرورش و فروش گاو باشد چطور؟

 

وقتی پای ارزش ها، عقاید و منافع مان در میان باشد، ما نسبت به اطلاعات خنثی برخورد نمی کنیم و نظرمان به یک سمت متمایل خواهد بود، که این مسئله در بسیاری از موارد در تصمیم گیری و تفکر منطقی اخلال ایجاد می کند و باعث بوجود آمدن خطاهای شناختی متفاوتی می شود.

در چند درس آینده نمونه هایی از خطاهای سوگیری را با هم مرور خواهیم کرد. در ادامه ی این درس نیز یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین  خطاهای سوگیری را معرفی  و بررسی می کنیم.

 تفکر قالبی یا کلیشه ای Stereotype

تمام انسان های جهان منحصر به فرد اند. با وجود شباهت های بسیار در گروه های مختلف افراد، واقعا نمی توان دو فرد را پیدا کرد که در همه ی موارد مشابه باشند.

حتی در گروه هایی که افراد به دلیل اعتقادات فرهنگی ، مذهبی ، سیاسی یا اقتصادی مشابه دور هم جمع می شوند، در بسیاری موارد ممکن است متفاوت از هم فکر کنند.

هلن فیشر یک انسان شناس است، که با دسته بندی شخصیتی او در دوره ی شخصیت شناسی توانا آشنا می شویم.

حدود 40 میلیون نفر از سرتاسر جهان تست دسته بندی شخصیت هلن فیشر را پر کرده اند. این تست شامل 56 سوال است که هر سوال 4 سطح متفاوت دارد. به گفته ی فیشر از میان چند میلیون نفر که به این سوالات پاسخ داده اند حتی دو نفر هم به تمام سوالات به صورت کاملا یکسان پاسخ نداده اند.

این مقدار تنوع و پیچیدگی برای مغز انسان خیلی سنگین است.

 

دسته بندی افراد به گروه های مختلف و اختصاص یک سری ویژگی های مشترک به آنها تا حد زیادی حجم پردازش اطلاعات را کاهش می دهد.

این روش در بسیاری مواقع کاربردی و مفید است و کمک بسیار زیادی به انسان کرده است. اما در مواقع بسیاری نیز باعث ارزیابی های اشتباه و گمراه کردن ما می شود.

فاکتور هایی که ما برای دسته بندی افراد استفاده می کنیم بسیار متنوع است:

  • جنسیت
  • سن
  • نژاد
  • قد
  • وزن
  • اعتقادات مذهبی
  • محل سکونت
  • وضعیت اقتصادی
  • ماه تولد

سپس برای هر کدام از این گروه ها ویژگی هایی در نظر می گیریم. 

همه ی ما جملاتی از این دست را شنیده ایم:

ایرانی ها تنبل هستند.

آلمانی ها قانون مند هستند.

متولدین ماه فروردین مغرور اند.

افراد قد بلند …  

سیاه پوست ها …

یهودی ها …

البته این مرحله تقریبا ناخودآگاه در ذهن شکل می گیرد و مهم تر اینکه این ویژگی ها در دنیای واقعی تقریبا همیشه از محیط به ما القا می شود. ما بدون اینکه خودمان این ویژگی ها را دیده باشیم هم خیلی راحت این ویژگی ها را  به آن گروه مرتبط می دانیم.

البته اینکه چه ویژگی هایی برای گروه های درنظر می گیریم کاملا بسته به اطلاعات دریافتی ما در زندگی است.

یعنی ویژگی هایی که یک سیاه پوست برای جامعه ی سیاه پوستان در نظر دارد احتمالا خیلی با ویژگی هایی که یک سفید پوست نژاد پرست از سیاهپوستان در ذهن دارد متفاوت است.

 

مشکلات از جایی شروع میشود که ما ویژگی های یک گروه را به تمام اعضای آن گروه تعمیم می دهیم.

مثلا اگر در ذهنمان افراد محله ی X  آدم های خطرناکی هستند، در هنگام رد شدن از آن محله قطعا احساس ترس خواهیم داشت.

 

 به عبارت ساده تر می توان گفت استریوتایپ یا تفکر قالب یعنی افراد را در قالب گروهی که عضو آن هستند بگنجانیم.

یعنی به صرف اینکه فردی اهل شهر خاصی است، یک سری ویژگی های شخصیتی یا اعتقادی برای او در نظر بگیریم.

یا به صرف مرد یا زن بودن افراد، ویژگی هایی را به آنها نسبت بدیم.

 

همانطور که گفتیم این نوع دسته بندی کردن لزوما بد نیست و می تواند مفید هم باشد.

 

اما نکته ی مهمی وجود دارد.

عمده ی ویژگی هایی که ما برای گروه ها و جوامع مختلف در نظر می گیریم بر اساس تجربیات و اطلاعات محدودی است که ما بدست آورده ایم.

ما افراد یک شهر را با یک ویژگی واحد میشناسیم در صورتی که ممکن است حتی 0.01% جمعیت آن شهر را هم ندیده باشیم.

این نوع تعمیم از لحاظ آماری اشتباهی وحشتناک و خنده دار است .

 

سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا این استریو تایپ ها به سادگی از بین نمی روند. احتمال اینکه شما مثال های نقض از این تعمیم ها در دنیای واقعی ببینید زیاد است.

خانم های بسیاری میبینید که خیلی خوب رانندگی می کنند، اما همچنان معتقید جای خانم ها پشت فرمان ماشین نیست.

پولدار های زیادی می بینید که خوشبخت نشده اند، اما همچنان اطمینان دارید تنها راه خوشبختی پولدار شدن است.

 

این اتفاق به خاطر وجود یک خطای سوگیری دیگر است که باعث تایید مدل های ذهنی و استریو تایپ های ما می شود : خطای تایید خود .

در درس بعد بیشتر با این مفهوم آشنا می شویم.

بطور خلاصه در این مقاله به استریو تایپ و تفکر قالبی پرداختیم و موارد مهمی را مورد مطالعه قرار دادیم.

 

 

Rate this post
خروج از نسخه موبایل