به واکنش های عاطفی و احساسات درونی، هیجان گفته میشود. هیجان در واقع واکنش کلی و کوتاه به موقعیت ها و واقعیت ها است که به طور غیر منتظره به همراه حالت های عاطفی که برای ما خوشایند یا ناخوشایند است بروز میکند، به هر کدام از این واکنش ها هیجان گفته میشود، اما از نظر ترجمه انگلیسی به معنای به حرکت در آوردن ارگانیسم ها می باشد که شامل عشق، علاقه، ترس، وحشت و خشم نیز میشود.
هیجان ها با توجه به نوع عملی که انجام میدهند دارای جایگاه بسیار حساس و بنیادی در روانشناسی می باشند، زیرا آن ها تشکیل دهنده ریشه بسیاری از اختلال های روانی می باشند که این اختلالها سلامتی انسان را تضمین میکند، به عنوان مثال انسانی که می ترسد میتواند از خطر و به مشکل افتادن جانش فرار کند، البته فیلسوفان و روانشناسان زیادی هیجان را بررسی کردند که نتیجه عمل آن ها هنوز یک فرضیه باقی مانده است، اما طبق مطالعات مختلف به این نتیجه رسیده اند که فرهنگ می تواند بر روی ظهور و تکمیل جلوه های هیجان نقش بسیار زیادی داشته باشد.
تاثیر هیجان در زندگی
انسان ها در زمان هیجان قدرت فکر و عمل شان به دو گونه عمل می کند، به گونه اول که فکر و عمل ما فلج شده و کاری از دست مان برنمیآید و یا از آن قدرت می گیرم، به زبان دیگر گاهی هیجان ذهن ما را خالی میکند و نمیتوانیم چیزی بیان کنیم، همچنین نمیتوانیم کاری را انجام دهیم، اما گاهی هیجان می تواند ذهن ما را افزایش دهد و با تفکری الهام بخش خلاقیت برانگیز باشد و به ما نیرو دهد.
هنگامی که هیجان زده می شویم دو تا عصب سمپاتیک و پارا سمپاتیک به صورت مخالف هم عمل خواهند کرد، سمپاتیک به بدن شوکی می دهد که برای شرایط اضطراری آماده شود و پاراسمپاتیک بدن انسان را به آرامش دعوت می کند که هر کدام از آن ها دارای مواد شیمیایی متفاوتی می باشند و به همین علت عکس هم انجام میدهند که یکی از آن ها برانگیختگی و دیگر آرامش را در وجود انسان به وجود میآورد.
ارتباط هیجان با انواع علوم و کاربرد آن
ارتباط با سایر علوم دارای ارزش و جایگاه موثری است که رفتار های علوم انسانی و علوم اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد، زیرا هیجان و جلوه هایی که از آن بروز می کند در واقع رفتار ما در ارتباط با فرهنگ و آداب اجتماعی است.
حفظ سلامتی چه جسمی و چه روانی از مهم ترین کارها در هیجان است که انسان باید به آن توجه کند، ظهور هیجان روحی و بروز دادن جلوه هایی از خود، نتیجه پاسخگویی ما به منظور تنظیم حس درونی و رسیدن به آرامش روحی است که به تقویت دستگاه ایمنی بدن کمک خواهد کرد و آن را تقویت می کند، هیجان از نظر جسمی می تواند ارگانیزم بدن را به فعالیت در آورد و باعث حفظ جان شود.
روانشناسی هیجان
همه انسان ها در طول روز خود اتفاقاتی را تجربه می کنند و یا افکاری را در سر می پرورانند که تمامی این واکنش ها می تواند احساسات و هیجانات آن ها را به وجود آورد، تمام این احساسات با توجه به آن چه بیان میکنند، میتوانند رفتارهای ما را شکل دهند.
زمانی که از خود شادی نشان میدهیم در واقع داریم بیان می کنیم اتفاقات خوبی را تجربه کرده ایم و هنگامی که غمگین میشویم اطرافیان ما احتمال می دهند که اتفاقات ناگواری برای ما به وجود آمده است.
احساسات و هیجانات تجربه ای است که در درون ما وجود دارد و در مقابل آن چه که بیرون اتفاق می افتد احساساتی میشویم، پس بخش اعظمی از شخصیت ما را هیجان تشکیل میدهد و به عنوان یک نیروی محرک برای رسیدن به اهداف و آرزوها به ما یاری خواهد رساند.
از نظر روانشناسی هیجان ها چند بعد دارند و به صورت یک پدیده ذهنی عمل میکنند، آن ها میتوانند زیستی باشند و به صورت هدفمند و اجتماعی خود را بروز دهند، پس هیجان یک احساس ذهنی است که میتواند به صورت خوشحالی یا عصبانیت بروز کند.
آن ها واکنش های زیستی هستند، به گونهای که پاسخ های انرژی هستند که بدن را برای سازگاری با موقعیت های مختلف آماده میکنند، به عنوان مثال زمانی که عصبانی می شویم میل به انجام کاری پیدا میکنیم که در گذشته آن را انجام نداده ایم.
هیجان ها یک پدیده اجتماعی هستند، که در زمان به وجود آمدن هیجان علائمی تشخیصی، چهرهای، کلامی و ژستی از خود بروز می دهیم که درجه هیجان ما را برای دیگران بازگو میکند.
همه ما انسان ها روش های گوناگون هیجان را تجربه میکنیم و سعی داریم به روش های درست یا نادرست آن ها را کنترل کنیم و به مقابله با آن ها بپردازیم.
زمانی که هیجان در زندگی وجود نداشته باشد زندگی معنایی نخواهد داشت و ایجاد ارتباط و شادی با دیگران امکان پذیر نخواهد بود.
هیجانها مطالبی را در ارتباط با خودمان مثل اختیارات و نیازهای ما در اختیار ما قرار میدهند و در ما ایجاد انگیزه میکنند تا بتوانیم به ایجاد تغییر در موقعیت های دشوار بپردازیم و به کمک این اطلاعات می توانیم زمان های احساس رضایت را دریابیم.
مهارت مدیریت هیجان
به کمک مدیریت هیجان میتوانیم میزان هیجان وجود خود و دیگران را تشخیص دهیم و بدانیم چگونه بر رفتار ما تاثیرگذار خواهند بود و در مقابل آن ها باید چگونه واکنش نشان دهیم، به عنوان مثال زمانی که فردی از کنار ما رد میشود و به ما سلام نمی کند نشانه توهین و گستاخی او به خود میدانیم و دچار هیجان خشم می شویم، اما میتوانیم دلیل آن را به گونه دیگر برای خود تعبیر کنیم.
به این گونه که ممکن است اتفاقی برای او پیش آمده و فراموش کرده سلام کند و در این وضعیت حال خوبی نخواهد داشت این باعث میشود خشمگین نشوین و هیجان خود را تغییر دهیم.
همه ی انسان ها در زندگی به جای تابعیت از عقلانیت خود به پیروی از احساسات و تمایلات خود که ناشی از هیجان آن ها است می پردازند.
در واقع برخی از دانشمندان هیجان را ناشی از تحریک حالت عقلانی یا بی قراری هایی که در افکار وجود دارد می دانند و علت وجود آن را عقلانی بودن تصور می کنند. هیجان ها به دو دسته مثبت و منفی تقسیم میشوند که هیجان های مثبت کوتاه مدت، ولی دارای محرک خوبی هستند، اما هیجان های منفی همانند اضطراب، شکست و گاهی غم و اندوه بروز میکند که موجب فشارهای روانی در دراز مدت خواهد شد که در صورت خارج شدن از کنترل باعث بیماری می شود، پس باید به حالت متعادل برقرار شود که بتوانیم آن ها را کنترل کنیم، البته هیجان های مثبت هم در صورت درست انجام نشدن و کنترل نشدن میتوانند موجب خطر شوند، به عنوان مثال زمانی که از شادی هیجان زده می شویم، ممکن است به علت هیجان زیاد دچار ایست قلبی شویم یا خدایی نکرده سکته کنیم، پس بهتر است هیجان در هر بعدی که قرار دارد به درستی کنترل شود.
هیجان چه فایده ای دارد؟
به کمک هیجان ها می توانیم تکلیف زندگی خود را مشخص کنیم و می توانیم با واکنشهای زندگی، مثل تهدید به خوبی کنار بیایم، البته هیجان ها می توانند به هدف های اجتماعی ما کمک کنند، زیرا آن ها منتقل کننده اطلاعات درونی ما به دیگران هستند و نقش مهمی در ایجاد و برقراری ارتباط میان ما و دیگران خواهند شد.
هیجان به زندگی یک رنگ، طعم و روح جدید میبخشد و میتواند به عنوان وسیله ای برای همبستگی بروز کند، پایه و اساس یک هنر را هیجان تشکیل می دهد و همچنین می تواند یک نیروی جدید تولید کند یا گاهی باعث تلف شدن آن نیرو شود. هیجانات گاهی در انجام اعمال ما را یاری می رسانند و یا گاهی به آن ها آسیب می رسانند، حتی گاهی می توانند عقل و منطق ما را تحت شعاع قرار دهند.