معرفی نظریه های روانشناختی – درمانی ptsd در مدیریت استرس

نظریه های روان شناختی PTSD چیست؟ در این مقاله به نظریه های روان شناختی PTSD می پردازیم.

 نظریه های روان شناختی PTSD کدام اند ؟!

به نظر شما این نظریه ها چه کمکی در درمان PTSD به ما می کند؟!

در درس قبل از دوره مدیریت استرس توانا، با این مفهوم آشنا شدیم که ptsd چیست ؟، راه درمان آن کدام است و راهکارهای آن در کودکان و نوجوانان چیست ؟! و حالا در این درس به بررسی چهار نظریه مهم آن می پردازیم. 

نظریه های متعددی در خصوص تبیین اختلال استرس پس از سانحه وجود دارد ؛  اما تعداد کمی از آن ها توصیف روشنی از مکانیسم دخیل در سبب شناسی این اختلال داشته و مورد ارزیابی گسترده ی تجربی قرار گرفته اند.

در میان این نظریه ها چهار رویکرد  شرطی سازی ؛ نظریه پردازش هیجانی ؛ نظریه بازنمایی دوگانه  و نظریه شناختی اهلرز و کلارک بیش از همه برجسته هستند که به آن ها اشاره می کنیم.

با هم به سراغ اولین نظریه یعنی « شرطی سازی » می رویم .

« شرطی سازی » یکی از نظریه های روان شناختی است که به ما کمک می کند که توصیف و ارزیابی درستی از عوامل تاثیر گذار بر PTSD داشته باشیم.

فرضیه ی اصلی نظریه شرطی سازی این است که طیف گسترده ای از محرک ها می توانند از طریق فرآیند تعمیم محرک ؛ منجر به فراخوانی ترس شوند. اگر چه مواجهه ی مکرر و ارادی با خاطرات مربوط به رویداد آسیب زا به طور طبیعی برای خاموش کردن این ارتباطات کافی خواهد بود ؛ اما شخص به تدریج یاد می گیرد که از طریق رفتارهای ایمنی نظیر اجتناب از محرک های شرطی یا سرکوب فکر ؛ میزان ترس خود را به صورت موقتی کاهش دهد و همین امر مانع از خاموش شدن ترس شرطی شده می شود.

پس از یادگیری ترس از طریق فرآیند شرطی سازی ؛ اجتناب از محرک های شرطی شده با کاهش موقتی ترس و از طریق فرآیند شرطی سازی عامل ؛  منجربه تداوم اختلال استرس پس از سانحه می شود.

به زبان ساده تر می توانیم بگوییم  که در نظریه ی شرطی سازی اختلال استرس پس از سانحه فرض می شود که  علائم و نشانه های تجربه ی مجدد و برانگیختگی بیش از حد به این دلیل روی می دهد که پس از تجربه ی رویداد آسیب زا ؛ محرک های بی ضرر بسیاری ویژگی های برانگیزاننده ترس را کسب می کنند.

این محرک ها می تواند شامل محرک های بیرونی ( برای مثال یادیار های رویداد آسیب زا )  و یا محرک های درونی ( برای مثال تجدید خاطر و مرور مدام آن در ذهن ) باشد؛ که باعث می شود  یک خاطره از رویداد آسیب زا را راه اندازی کرده و همین امر هم موجب فراخوانی ترس می شود.

دومین نظریه که به ما کمک می کند تا توصیف روشنی از مکانیسم دخیل در سبب شناسی این اختلال داشته باشیم نظریه « پردازش هیجانی » است.

 

نظریه « پردازش » هیجانی بر این باور است که اختلال استرس پس از سانحه ؛ ناشی از وجود یک سازه ی ترس در حافظه ی بلند مدت است که شامل بازنمایی محرک های ترس ( برای مثال تنها بودن در شب ) ؛ اطلاعات مربوط به پاسخ ( برای مثال ترس ؛ رفتارهای ایمنی ) و اطلاعات معنایی ( برای مثال مفهوم خطر ) می باشد.

یکی از فرضیه های اصلی این نظریه این است که رویداد های آسیب زا به قدری شدید هستند که منجر به شرطی سازی ترس با طیف گسترده ای از محرک ها شده ؛ یعنی با مواجهه با صحنه ها یا یادیارهای خیلی کوچک و هر عامل بسیار جزئی دچار ترس و استرس شدیدی  می شود و در نتیجه باعث برانگیختگی فرد و تجربه ی و تداعی خاطرات مزاحم می شوند.

مطابق با این نظریه ؛ سازه ی ترس اختلال استرس پس از سانحه ویژگی های مشخصی دارد که آن را از سایر انواع ترس ها متمایز می کند.

در درجه اول ؛ این ترس منجر به شکل گیری باورهایی درباره ی خطرناک بودن جهان می شود. در درجه ی دوم این ترس شامل پاسخ های رفتاری ایی است که تعمیم نادرست درباره ی خود و جهان را بازنمایی می کند. در نهایت ؛ سازه ی ترس اختلال استرس پس از سانحه آستانه ی فعال سازی پایین تری دارد؛ به عبارت دیگر ؛ این سازه به آسانی به وسیله ی محرک ها برانگیخته شده و بنابراین منجر به ایجاد مکرر دوره هایی از تجربه ی مجدد رویداد آسیب زا می شود.

نظریه ی پردازش هیجانی تاکید خاصی نیز بر باور های افراد دارد . بر این اساس ؛ افرادی که قبل از تجربه  رویداد آسیب زا باورهای خشک و انعطاف ناپذیری دارند ؛ بیش از همه نسبت به اختلال استرس پس از سانحه آسیب پذیر تر هستند.

این باور ها می توانند شامل باور های مثبت مربوط به خود ( برای مثال من انسان  بسیار کارآمدی هستم ) و جهان ( برای مثال دنیا جای امنی است ) باشند ؛ که با تجربه ی رویداد آسیب زا این باورها در هم شکسته می شوند و سریعا تغییر جهت می دهند ( من آدم بی کفایتی هستم و دنیا جای خطرناکی است.)

 

سومین نظریه « بازنمایی دو گانه » است که به ما کمک می کند تا توصیف روشنی از مکانیسم دخیل در سبب شناسی این اختلال داشته باشیم.

این نظریه تاکید بسیاری بر تصویر سازی ذهنی دارد. نظریه بازنمایی دو گانه معتقد به وجود دو سیستم  «حافظه ی در دسترس کلامی VAM» و « حافظه ی در دسترس موقعیتی  SAM   »  است که به شکلی موازی کار می کنند.

سیستم  حافظه در دسترس کلامی« VAM   » نشان دهنده  اطلاعات کلامی است که به شکلی هشیارانه ادراک شده و به صورت یک توصیف شفاهی یا نوشتاری از رویداد آسیب زا ارائه می شوند. از آن جایی که ورود اطلاعات به «حافظه ی در دسترس کلامی»  از طریق  فرآیند هایی با ظرفیت محدود( مثل توجه ) انجام می گیرد؛ بنابراین میزان اطلاعات موجود در آن محدود است.  به علاوه ؛ در اختلال استرس پس از سانحه  به واسطه ی  سطوح بالای برانگیختگی ؛ دامنه ی توجه باز هم کمتر می شود و همین امر منجر به محدود شدن مضاعف حجم اطلاعات موجود در سیستم VAM  می شود. بنابراین ؛ بازنمایی سیستم VAM که تنها محتوای هشیار رویداد آسیب زا را رمزگردانی می کند؛ با سایر اطلاعات موجود در حافظه ی شرح حال در ارتباط است و می توان آن را به صورت ارادی بازیابی و اصلاح کرد.

در مقابل ؛ بازنمایی « سیستم حافظه در دسترس موقعیتی » شامل اطلاعاتی است که در سیستم حافظه  در دسترس کلامی ثبت نمی شود و چون حاصل پردازش ادراکی گسترده و سطح پایین تری ( برای مثال مناظر یا صداهای مربوط به رویداد آسیب زا ) است ؛ به صورت هوشیارانه بازیابی نمی شود.

از آن جایی که در« سیستم حافظه در دسترس موقعیتی یا همان SAM » از رمز گردانی کلامی استفاده نمی شود ؛ بنابراین در میان گذاشتن بازنمایی های آن با  دیگران دشوار است و این بازنمایی ها لزوما هم با دانش شرح حال موجود ادغام نمی شوند.  تجدید خاطرات بازنمایی های « سیستم حافظه در دسترس موقعیتی یا همان SAM » به وسیله جفت شدن محرک های موجود در محیط راه اندازی می شوند و چون شخص همیشه نمی تواند از یادیارهای رویداد آسیب زا جلوگیری کند ؛ کنترل کردن راه اندازی این خاطرات برای او دشوار است. از سوی دیگر ؛ چون بازنمایی های SAM بسیار جزئی و هیجانی بوده و به صورت غیر ارادی راه اندازی می شوند ؛ بازیابی آن ها باعث ایجاد وقوع مجدد رویداد آسیب زا در زمان حال و احساس تهدید کنونی می شود. بنابراین ؛ تجارب مجدد و فلش بک های مرتبط با رویداد آسیب زا حاصل فعالیت سیستم SAM هستند.

و چهارمین نظریه  « نظریه شناختی اهلرز و کلارک » است.

این نظریه یکی از پیچیده ترین نظریه های اختلال استرس پس از سانحه است که به نوعی شامل تمام مولفه های موجود در نظریه های قبلی است؛ به طوری که این نظریه ؛ مولفه هایی نظیر شرطی سازی ؛ باورهای ناکارآمد و حافظه های کلامی و موقعیتی را به عنوان سازه های تبیین کننده در بر می گیرد.

 

نظریه مذکور تمرکز ویژه ای بر عوامل تداوم بخش اختلال استرس پس از سانحه دارد و در آن فرض می شود که وقتی شخص رویداد آسیب زا را به شیوه ای پردازش کند که منجر به احساس خطر جدی در زمان حال شود؛  اختلال استرس پس از سانحه تداوم می یابد.

مطابق با این نظریه ؛ خاطره ی مربوط به رویداد آسیب زا و ارزیابی های تهدید به شکلی  متقابل بر یکدیگر تاثیر می گذارند ؛ بازیابی خاطرات می تواند منجر به ارزیابی های تهدید شود یا آن ها را تقویت کند و این ارزیابی های مرتبط با تهدید نیز به نوبه خود می توانند بازیابی را دچار سوگیری کرده و یادآوری خاطرات همخوان ( مرتبط با تهدید) را آسان تر کنند.

 

Rate this post
خروج از نسخه موبایل