هر چند زنان در طی این سال ها به موفقیت های زیادی دست یافتند و تحقیقات اخیر نشان میدهد با توجه به اینکه در جهان صنعتی امروز ما زنان شانس بیشتری نسبت به گذشته برای تحصیل و رسیدن به شغل دلخواهمان داریم و درآمدمان هم نسبت به گذشته افزایش یافته اما کمتر شاد هستیم.
شاید یک دلیل مهم آن اینست که ما زنان توانمند به لحاظ فرهنگی همچنان با خشونت داوری می شویم. هیچگاه از یک مرد انتظار نمی رود در خانه بماند و از بچه نگهداری کند بلکه انتظار دارند در بیرون از خانه کار کند و احتیاجات خانواده را برآورده کند. اما ما زنان درعین حال که به کاری در بیرون از خانه مشغول هستیم انتظار می رود وظایف آشپزی، نظافت منزل و بچه داری را هم بخوبی انجام دهیم.
این مسئله احساس مسئولیت زیادی برایمان ایجاد می کند و زمانیکه در امورمربوط به منزل و فرزندانمان مشکلی پیش بیاید احساس گناه می کنیم. همچنین اگر در ساعتهای غیر اداری مجبور به انجام کارهای اداری شویم عذاب وجدان میگیریم. بنابراین با وجود اینکه دربسیاری از تعاریف، موفقیت را رسیدن به اهداف و خواسته ها می دانند اغلب یک زن توانمند با رسیدن به خواسته هایش احساس کامیابی نمی کند. ما نیاز داریم آرزوهایمان را با شادی و لذت در آغوش بگیریم. موفقیتی که نتوانیم از آن لذت ببریم و احساس شور و شعف کنیم فایده اش چیست؟
برای دستیابی به شادی واقعی و احساس رضایت باید موفقیت را برای خودمان با چیزهایی که معنای واقعی به زندگی می دهد مثل: ارتباط موثر، متفاوت اندیشیدن، تعالی و فراتر از خود رفتن و…دوباره تعریف کنیم.
چرا زنان به تعاریف جدیدی از موفقیت نیاز دارند؟
جدا از داوریهای فرهنگی که گفته شد، با توجه به نیازها و ویژگیهای متفاوت ما زنان نسبت مردان می توان تعاریف مجزایی از موفقیت و کامیابی داشت. زن، زایش و زندگی از یک ریشه هستند.زن زندگی و انسان را خلق می کند و به همین دلیل احساس کمال و تمامیت دارد و از لحاظ روحی غنی تر از مرد است. زنان حافظ زندگی هستند و از جنگ و تخریب و کشتار بیزارند.
آنها زندگی را تایید می کنند و بدنبال امنیت و تائید زندگی هستند. مشکلات را بهتر از مردان تحمل می کنند و بهتر خود و اجتماع را می پذیرند. از تنهایی گریزان هستند و زیاد اهل فلسفه و منطق نیستند. آنها برای رسیدن به خواسته هایشان صبورند و بیشتر نسبت به مردان در زمان حال زندگی می کنند.
همه ی موارد گفته شده نشان می دهد ما دنیا را با دید متفاوتی نسبت به مردان می بینیم و این تفاوت دیدگاه، تعریف جدیدی برای موفقیت می طلبد. هر چند جریان فمنیست اکثر این ویژگیها را بدلیل تبعیضهای جنسیتی می داند که در طول تاریخ به زنها القاء شده اند اما در نهایت این ما هستیم که باید تشخیص دهیم چه چیزهایی میتواند ما را خوشحال کند و رضایت قلبی در ما ایجاد نماید که همه ی اینها منجر به حس خوب و درک کامیابی در ما شود.
پنج شیوه ی تعریف جدید موفقیت از دید زنان چه است؟
میدانیم که تعریف موفقیت برای هر کس می تواند متفاوت باشد و به این ترتیب برای زنان توانمندی که در جهت خواسته های خود گام برمیدارند نیز بسته به دیدگاه و شخصیتشان تعاریف مختلفی وجود دارد. ما با کمک این شیوه ها سعی داریم به سمت معانی برویم که به شادیهای کوتاه مدت و گذرا و یا رضایت کاذب نیانجامد، بلکه با رسیدن به این کامیابی ها که با شیوههای مختص به خودمان آنها را تعریف کردیم شادیهای واقعی و رضایت عمیق قلبی در ما ایجاد شود.
۱-ارزشمند زندگی کردن بهتراز موفق بودن است
در بیشتر جوامع موفقیت همراه با معیارهای بیرونی مثل: پول،مقام،شهرت و….تعریف می شود. اما در بیشتر ما زنان رسیدن به همه ی این معیارها نیز نمیتواند باعث شادی و رضایت شود پس معنی جدید موفقیت برای ما زنان می تواند این باشد که ارزشمند و با معنا زندگی کنیم. یعنی با توجه به ارزشهایی که برای خود داریم و معنایی که برای زندگی مان تعریف می کنیم زندگی کنیم.
این میتواند به معنی فراتر از خود رفتن و فقط روی خودمان تمرکز نداشتن، باشد.وقتی انرژی خود را فقط روی خودمان متمرکز نکنیم و آنرا به سطح بالاتری از خودمان معطوف کنیم شادتر و رضایتمندتر زندگی خواهیم کرد. پس اینکه بدانیم آیا کاری که انجام میدهیم و نوع زندگی مان ارزشی به خودمان یا جهان می افزاید یا خیر مهم است.
۲- در حال زندگی کنید و بهترینها را هدف بگیرید
اینکه بتوانیم از زمان حال زندگی مان لذت ببریم و فقط بفکر آینده نباشیم میتواند به معنای رضایت داشتن و شاد بودن باشد اما درکنار آن در هر لحظه و هر آن زندگیمان بدنبال بهترین ها باشیم و بدانیم کامیابی فقط رسیدن نیست بلکه تلاش است. تلاشی که در هر زمانی برای رسیدن به بهترین ها انجام دادیم. پس برای تلاش های مان ارزش قایل باشیم و آنها را هم جزو موفقیت های خود به حساب آوریم.
۳-من موفقیت را تعریف می کنم نه جامعه
اینکه ما موفقیت و کامیابی را چگونه تعریف می کنیم مهم است. پنج حوزه مهم زندگیمان یعنی سلامتی، کار، ارتباطات، معنویت و پول هستند. برای هر کدام باید مقیاسی تعیین کنیم. کاری که باید در آن حوزه انجام دهید. مثلا: انجام مراقبه در هر روز، یک مقیاس معنوی است یا پس انداز ۱۰ درصد از درآمدم، یک مقیاس برای حوزه پول است. اینکار را همین الان انجام دهید و استانداردهای خودتان را مشخص کنید. با کمک این استانداردها تا زمانیکه مقیاس های تعیین شده خود را انجام دهیم، می دانیم که در چهارچوب استاندارهای خود هستیم و خود را موفق می دانیم.
۴-به دیگران کمک کنم
افراد موفق هر روز بدنبال راهی برای کمک به دیگران هستند ولی افراد ناموفق همیشه می پرسند این کار برای من چه فایده ای دارد؟! همیشه بدنبال کار خارق العاده ای نباشیم که با انجام آن خود را موفق بدانیم، گاهی یک کمک کوچک که به دیگران می کنیم و باعث شادی آنها می شود خود موفقیت است. دیگران و کارهایی که می توانیم برایشان انجام دهیم می توانند نقش مهمی در حس رضایت ما از خودمان ایفا کنند.
۵-به خودم نگاه کنم و ببینم آیا انسان بهتری نسبت به گذشته هستم؟
زندگی فقط بردن نیست ما در هر اقدامی که می کنیم دو نتیجه متفاوت میگیریم یا به آنچه می خواهیم می رسیم یا خیر. حتی در حالتی که ما بنظر می رسد به موفقیت نرسیدیم باز هم موفقیم چون از آن تجربه کسب کردیم و تجربه های ما سرمایه های زندگی ما هستند. ما با کمک تجربه هایمان به انسان بهتری تبدیل می شویم. اینکه بدانیم در راه موفقیت با موانع و ناامیدی ها روبرو می شویم ولی می توانیم از آنها برای ارتقاء خودمان استفاده کنیم می تواند به ما در این راه کمک کند و باعث شود در آن ناامیدی ها نمانیم و از آنها گذر کنیم. در پی هر رنجی، گنجی هست. این گنج می تواند خود بهتری باشد که در مسیرتان از خود ساخته اید و این موفقیت بزرگی ست.
در نهایت اینکه شخصی سازی تعریف موفقیت می تواند گام بزرگی به سمت موفقیت باشد.
