برنامه ریزی

برنامه ریزی چه نقشی در زندگی ایفا می کند؟

برنامه ریزی مرحله بعد از مشخص کردن اهداف است. برنامه ریزی برای اهداف باعث می شود که اعتماد به نفس ما نسبت به توانایی ها و استعداد های مان بیشتر شود. می توانیم درست بیندیشیم و درست تصمیم گیری کنیم و در وقت و هزینه های خود صرفه جویی کنیم.

برنامه ریزی چیس‍ت؟

کسانی که برای پیش برد اهداف شان برنامه ریزی می کنند در واقع می دانند که برای موفق شدن باید چه کار هایی را انجام دهند. برای برنامه ریزی و طرح ریزی باید به مراحل دستیابی به آن، منابع مورد نیاز و زمان وقوع آن توجه داشته باشیم. اگر بخواهیم زبان جدیدی را بیاموزیم، برنامه ریزی می تواند به این شکل باشد که ابتدا دنبال یک موسسه خوب برای ثبت نام باشیم، پول مورد نیاز برای ثبت نام و کتاب ها را تهیه کنیم و طبق برنامه ریزی زمانی که برای آن داریم (چند روز در هفته و چه مدت) عمل کنیم.

یک دفتر برای نوشتن اهداف خود تهیه کنیم و شروع به نوشتن کنیم. ابتدا باید فکری داشته باشیم و هر چه آرزو داریم را بنویسیم. گویی چراغ جادو در خدمت ما است تا آرزوهای ما را برآورده کند، سپس هدف های واقعی و دست یافتنی و هدف هایی که با درون ما سازگار است را یادداشت کنیم و تعریف روشنی برای هر کدام داشته باشیم این که چرا و به چه دلیل می خواهیم به آن ها برسیم. این  کار به ما کمک می کند تا لحظاتی که در رسیدن به اهداف دچار تردید می شویم به این فهرست رجوع کنیم و دلایل آن را دوباره مرور کنیم تا دوباره تلاش را از سر گیریم.                                                                                                

خودمان برنامه هدف مان را تنظیم کنیم تا هدف در کنترل خودمان باشد و به انجام کار توسط دیگران وابسته نباشیم. برنامه ریز ما هستیم و خودمان نیز باید کار را انجام دهیم.

اهداف را الویت بندی کنیم و همیشه از ارزشمند ترین کار شروع کنیم. کار های ضروری را از کار های مهم جدا کنیم. هدف خود را از روی یک انسان موفق مدل سازی کنیم.

انواع برنامه ریزی چیست؟

برای رسیدن به اهداف مان می توانیم دو نوع برنامه ریزی داشته باشیم.

برنامه بلند مدت

برنامه های بلند مدت با توجه به اهداف اصلی ما در زندگی صورت می گیرد. به طور مثال، هدف اصلی ما این است که در طی سال های آینده شرکت خود را تاسیس کنیم و کارمندان زیادی داشته باشیم. این هدف اصلی و بلند مدت ما محسوب می شود که باید برای آن برنامه ریزی کنیم.

برای انجام برنامه ریزی باید ابتدا راه های دستیابی به آن را بسنجیم و از بین آن ها بهترین ها را انتخاب کنیم. سپس باید به این فکر کنیم که این راه ها و مسیر ها را چگونه طی کنیم و از چه منابعی برای آن استفاده نماییم.

بهترین راه برای رسیدن به اهداف بلند مدت این است که آن ها را به هدف های کوچک تری تقسیم کنیم، در این صورت برنامه ریزی برای ما آسان تر می شود.

برنامه کوتاه مدت

برنامه های کوتاه مدت برنامه هایی هستند که برای اهداف کوچک تر به کار می روند و یا ممکن است جزئی از اهداف بلند ما باشند. وقتی اهداف را خرد می کنیم سرعت دستیابی ما به هدف مان بیشتر می شود و می توانیم در همان زمانی که تعیین کرده ایم به آن ها برسیم.

کامل گرا نباشیم

بسیاری از ما به قانون همه یا هیچ معتقد هستیم، یعنی می گوییم یا کاری را انجام نمی دهیم و یا این که باید آن را به نحو احسن انجام دهیم. با این عقیده اکثر ما بی خیال این کار می شویم و از خیرش می گذریم. در این حالت ما استاندارد های قوی را برای خودمان وضع می کنیم، در نتیجه نمی توانیم به این استاندارد ها برسیم و کار را رها می کنیم یا دچار اعمال کاری می شویم، یعنی مدام امروز و فردا می کنیم و هیچ وقت آن کار را انجام نمی دهیم و اگر کار را انجام دهیم در نیمه کار آن را رها می کنیم.

افراد کامل گرا وقت و زمان زیادی را از دست می دهند و برنامه ریزی آن ها ناکام می ماند. اگر بخواهیم کتابی بنویسیم ماه ها و یا شاید سال ها وقت مان را می گیرد و حتی پس از اتمام ممکن است مورد پسند ما نباشد و نمی دانیم که آیا باید آن را برای چاپ بدهیم یا خیر. در این حالت ما همیشه نگران و دچار ترس زیادی هستیم. چون می ترسیم دیگران ما را قضاوت کنند: “اگر این کار را انجام بدهیم بقیه چه فکری در مورد من می کنند.”

ترس از شکست خوردن داریم، می گویم: “اگر موفق نشویم آبروی مان می رود.” در واقع ترس از انتقاد داریم. یا می گویم: “اگر دیگران از کارمان ایراد بگیرند چه؟ ” ترس از شروع کار داریم، می خواهیم همه شرایط برای مان فراهم باشد تا کار را شروع کنیم. ترس از استرس داریم می گویم: “نکند نتوانم این کار را انجام دهم، نکند دچار استرس شوم.”

از این که کار را اشتباه انجام دهیم می ترسیم و فکر می کنیم که باید همه کارها را کامل و بدون اشتباه انجام دهیم. انسان بدون تجربه اشتباه، چیزی را یاد نمی گیرد. ترس ها دزدان شادی هستند.

ترس ها را بشناسیم

برنامه ریزی داشتن برای شناخت ترس های مان

ترس های خود را بشناسیم و برای مقابله با آن طرح ریزی کنیم. بدانیم آن ها توهمی بیش نیستند و ما به دلیل توجه بیش از حد، آن ها را به مشکل تبدیل می کنیم. ترس ها باعث می شوند نتوانیم کار های درست را انجام دهیم و یا این که از زیر انجام آن ها شانه خالی کنیم. ترس از شکست مانع بزرگی برای تغییر کردن است و باعث می شود تا آرزو یا خواسته خود را دنبال نکنیم، در نتیجه کم کم اعتماد به نفس خود را نیز از دست می دهیم. تمام انسان های موفق در راه رسیدن به اهداف شان بارها شکست را تجربه کرده اند. حتی شاید تلاش خود را هم بیشتر نموده اند. هر شکست راه دیگری برای پیروزی ما است.

وقتی از ادیسون در مورد شکست های بی شمارش سوال کردند و ایدنکه چگونه با وجود این همه شکست به کارش ادامه داده پاسخ او این چنین بود: برای چه دل سرد شوم هر تجربه که غلط در می آید در واقع قدمی است که به جلو برداشته ام.

شکست ممکن است آسیب برساند، ولی بیشترین آسیب هنگامی است که دل سرد و ناامید شده و از ادامه راه باز بمانیم. آن قدر باید شکست بخوریم تا قدرتمند شویم.

چگونه ترس مان را از بین ببریم؟

برای از بین بردن ترس ها ابتدا باید آن ها را بشناسیم و به وجود آن ها اعتراف کنیم. در این صورت شانسی برای غلبه به آن ها داریم. این اعتراف می تواند به خودمان باشد یا به کسی که به او اطمینان داریم.

اگر ترس های مان را بایگانی کنیم، آن ها حل نشده باقی می مانند و روز به روز قدرتمند تر می شوند. پس باید با ترس های مان مواجه شویم تا بتوانیم به خوبی آن ها را حل کنیم.

راه رسیدن به شادی و رضایت چیست؟

وقتی می خواهیم زندگی هدفمندی را در پیش بگیریم و به موفقیت برسیم، موفقیت را بر اساس قدرت مقام، ثروت و شهرت تعریف می کنیم. آن قدر درگیر این مسائل می شویم که از ارزش های خود دور می افتیم و آن قدر در کار و حرفه خود غرق می شویم که از خانواده خود غافل می شویم و در آخر فقط به جای می رسیم که تلاش کردیم، ولی نتیجه ای نگرفتیم. در این حالت لذتی از زندگی نمی بریم و فقط به فکر آینده هستیم.

اگر زندگی ما مبتنی به ارزش ها طرح ریزی شود، در مسیر دستیابی به اهداف نیز از زندگی لذت می بریم.

وقتی از اعماق وجودمان می دانیم چه می خواهیم و بر اساس ارزش های راستین مان اهداف زندگی را انتخاب کنیم، آن گاه برنامه ریزی برای فعالیت ها و رفتارهای مان بر اساس این ارزش ها شکل می گیرند. اگر بدانیم چگونه می توانیم به خود و دیگران خدمت کنیم، دیگر زندگی خسته کننده ای نخواهیم داشت. در هر لحظه از زندگی لذت می بریم، زیرا کاری را انجام می دهیم که به آن عشق می ورزیم.

اگر هدفی را انتخاب می کنیم، از خودمان سوال کنیم که به چه منظور آن هدف را انتخاب کرده ایم و چه ارزشی در پشت این هدف وجود دارد. فرض کنیم می خواهیم روانشناس عالی شویم، اما چندین سال طول می کشد تا بتوانیم به این هدف برسیم. به طور مثال، اگر معتقد باشیم تا زمانی که دکتر روانشناس نشده ایم زندگی خوب و پر باری نخواهیم داشت. انگار احساس بدبختی و غم می کنیم.

در این جا باید از خود بپرسیم به دست آوردن این هدف چه ارزشی به ما می رساند؟ اگر پاسخ ما کمک به هم نوعان خود باشد، ارزش واقعی را یافته ایم و می توانیم تا زمان رسیدن به این هدف نیز به هم نوعان خود کمک کنیم و با آموزش هایی که دیده ایم به دیگران برای بهتر زیستن یاری رسانیم، هم چنین می توانیم به موسسات خیریه کمک کنیم. بیشتر از هر چیزی به ابتکار خودمان بستگی دارد، مهم این است در طی مسیر و رسیدن به اهداف نیز از آن ها لذت ببریم.

مرحله عمل

بعد از انتخاب اهداف و طرح ریزی برای رسیدن به آن باید وارد عمل شویم. باید بلافاصله شروع کنیم. برای عمل هر روزمان برنامه داشته باشیم. ببینیم هر روز چه کارهایی می توانیم انجام دهیم تا ما را به هدف مان نزدیک تر کند. در پایان روز ببینیم آیا اقدام مفیدی برای رسیدن به اهداف انجام داده ایم؟

موانع و مشکلات را کشف کرده و برای آن ها اقداماتی انجام دهیم. وقتی همه جواب ها را در نظر می گیریم راحت تر به مقصود می رسیم.

شادی را فراموش نکنیم

شادمانی در برنامه ریزی

افکار منفی مانع عظیمی برای ایجاد تغییر و رسیدن ما به موفقیت هستند. این افکار حتی در طی مسیر نیز ما را رها نمی کنند. آن ها باعث می شوند که ما به خود و توانایی های مان شک کنیم. این افکار آن قدر خطرناک اند که می توانند شادی ما را بگیرند.

دکتر ویلیامز می گوید:” احساس آسایش خیال در صورتی ایجاد می شود که انسان خود را یک فرد منحصر به فرد و متمایز از دیگران، آن طور که منظور خداوند از خلقت بود به حساب آورد.”

برای خوشحال بودن باید روی نقاط قوت خود تمرکز کنیم، شادی امری درونی است و به تفسیر و تعبیر ما از رویداد ها مربوط می شود.

زندگی بدون تغییر و تحول، زندگی بدون رشد و بالندگی است. وقتی رشد را متوقف کنیم مرگ اتفاق می افتد. وقتی رشد را متوقف کنیم، شادی از بین می رود و زندگی مانند آب راکدی می شود که بعد از مدتی بوی تعفن آن همه جا را فرا می گیرد.

به خودمان سخت نگیریم. در مسیر تغییر و دنبال کردن اهداف هم می توانیم برای دستیابی به شادی برنامه ریزی کنیم. اگر هدف ما از عمق درون ما برخواسته شود یعنی چیزی باشد که حتی حاضر باشیم زندگی خود را در راه آن بگذاریم، آن گاه در طی مسیر نیز از آن لذت می بریم. فقط به مقصد چشم ندوزیم، بلکه از لحظه به لحظه این سفر لذت می بریم.

هر چقدر هم از زیبایی های زندگی لذت برده باشیم از امروز تصمیم بگیریم که بیشتر لذت ببریم. انتخاب با ما است، می توانیم شادمانه زندگی کنیم یا این که زندگی کسالت باری داشته باشیم.

این ما هستیم که زندگی خود را می سازیم و برای بهبود آن طرح ریزی می کنیم. آن چه امروز انجام می دهیم تاثیر مستقیمی بر زندگی فردای ما دارد.

” یک درخت هر چقدر که بزرگ باشد با یک دانه آغاز می شود. طولانی ترین سفرها با اولین قدم شروع می شوند. “

لائوتسد
Rate this post
نمایش بیشتر

‫14 دیدگاه ها

  1. Just desire to say your article is as amazing. The clearness in your post is simply nice and i could assume you are an expert on this subject. Fine with your permission let me to grab your feed to keep updated with forthcoming post. Thanks a million and please carry on the gratifying work.

  2. You really make it seem really easy along with your presentation however I find this matter to be really something that I think I’d never understand. It sort of feels too complex and very extensive for me. I am taking a look ahead to your next publish, I will try to get the cling of it!

  3. Do you have a spam problem on this website; I also am a blogger, and I was curious about your situation; many of us have developed some nice practices and we are looking to trade techniques with others, please shoot me an email if interested.

  4. What i do not realize is actually how you’re no longer actually much more neatly-appreciated than you might be right now. You are so intelligent. You realize therefore considerably in relation to this topic, produced me individually believe it from numerous various angles. Its like men and women don’t seem to be involved except it is one thing to accomplish with Girl gaga! Your personal stuffs nice. Always maintain it up!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا