ازدواج پیمانی است که به وسیله ی آن یک زن و مرد با هم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند. در واقع هدف از ازدواج تشکیل خانواده است و این ازدواج است که به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. ب
ازدواج یکی از تأثیر گذار ترین و پر اهمیت ترین تصمیات زندگی هر فرد است، پس بهتر است قبل از تصمیم برای ازدواج، ابتدا مفهوم و هدف از ازدواج را بدانیم.
این تصمیم می تواند زندگی و شخصیت ما را از نو بنا کند و این قابلیت را هم دارد که شخصیت و زندگی ما را رو به نابودی ببرد. ازدواج می تواند باعث رشد و شکوفایی ما شود و هم می تواند موجب تخریب و شکست ما باشد.
مفهوم ازدواج در فرهنگ ها و کشورها بر اساس شرایط مختلف اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی همیشه در حال تغییر بوده، اما در دنیای مدرن امروز تعریف ازدواج متفاوت تر از شیوه سنتی شده است.
مضموم جدید ازدواج را می توان این گونه نیز بیان کرد که ازدواج بر مبنای اصولی هم چون، گذشت، تفاهم، هم دردی، تکمیل یک دیگر، مهربانی، عشق ورزی، درک متقابل و کمک به رشد و شکوفایی یک دیگر بنا شده است. طرفین ازدواج، باید بر اساس اصول یاد شده به نیازهای خود پاسخ دهند.
ما یک موجود اجتماعی هستیم و در مسیر زندگی، باید یار و همراه خوبی برای رشد و تعالی خود و دیگران باشیم.
همه ی ما انسان ها به چنین یاور و پناهی احتیاج داریم، زیرا در چنین شرایطی می توانیم استعداد و قابلیتی که در ذات خود داریم و در وجودمان نهفته است را به رشد و شکوفایی برسانیم.
در یک ازدواج خوب باید بدانیم به دنبال چه چیزی هستیم.
ازدواج هم مثل هر اقدام اساسی و مهم دیگر باید هدف و مقصد معلومی داشته باشد تا همسر و فرزندانی که در این رابطه وجود دارند بازیچه قرار نگیرند. یک ازدواج موفق نیازمند داشتن هدفی ارزشمند است.
[aparat id=”0htRb”]
از نظر روانشناسی ازدواج امری بسیار حائز اهمیت است و به عنوان منبع وکانون آرامش، رشد و شکوفایی باید به وجود آید نه بر اساس مصلحت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی.
افرادی که به ازدواج از دید یک کودک نگاه می کنند نه از دید یک فرد بالغ، اصولاً ازدواج را برای کامیابی و خوشی و فرار از چیزهایی که برای شان دردناک است انتخاب می کنند، اما یک فرد بالغ هدف، مقصد و تعریف درستی از ازدواج دارد و بر اساس منفعت،مصلحت، گریز و فرار از مسئله ای، تصمیم به ازدواج نمی گیرد.
هدف از ازدواج، می تواند رفع نیازهای روحی و جسمی، ارضای خصوصیات فردی زن و مرد، ارضای نیازهای جنسی و عشق ورزی، تولید مثل، میل به مراقبت از دیگران، برآوردن نیازهای عاطفی، نیاز به احترام، مرتفع نمودن نیازهای اجتماعی، مسئولیت داشتن و متعهد بودن به یکدیگر است که با برآوردن این نیازها به رشد و شکوفایی می رسیم.
مهم ترین دلایل و اهداف ازدواج چیست؟
خداوند انسان را اشرف مخلوقات آفریده است، پس خداوند از خلق انسان به غیر از برآورده کردن نیاز های غریزی خود اهداف دیگری هم داشته است. در زندگی انسان رسالت، وظایف و اهداف دیگری نیز وجود دارد و هوش و تدبیر، هدیه ای است که خداوند به انسان داده، انسان نباید رسالت اشرف مخلوقات بودن خود را فراموش کند.
در ازدواج اهداف و رسالتی وجود دارد که انسان باید بعد از بعد جسمانی و غریزی ازدواج به این اهداف از طریق هوش و تدبیری که خداوند به انسان هدیه کرده است و رسالتی که خداوند انسان را بر اساس آن خلق کرده است برسد. در نهایت به وحدت و یکی شدنِ لذت بخشی نائل شود.
اگر هدف از ازدواج به وحدت رسیدن دو انسان است ما باید به این مسئله فکر کنیم که چه دلایلی وجود دارد که ما فکر می کنیم می توانیم با هم یکی شویم.
از دلیل مهم ازدواج عبارت است از:
- حفظ بقا یا همان تولید مثل
- عشق ورزیدن و محبت کردن
- مراقبت از فرزندان برای حفظ بقاء جامعه
- مورد تأیید قرار گرفتن از سوی جامعه
- رشد اقتصادی
- کامل کردن یک دیگر و پوشاندن نقاط ضعف یک دیگر
- احساس امنیت و آرامش
- رشد و شکوفایی
آیا ازدواج انسان را خوشبخت می کند؟
انسان موجودی اجتماعی است و به تنهایی از عهده برآورده کردن تمام نیاز های ضروری اش بر نمی آید، بخشی از نیاز ها را می توان به تنهایی برآورده کرده ولی برای برآورده کردن برخی دیگر به همدیگر نیاز داریم و یکی از اهداف ازدواج این است که به همدیگر کمک کنیم که نیاز های خود را برآورده کنیم.
[aparat id=”TCvJX”]
در زندگی مشترک همیشه همه چیز آن طور پیش نمی رود که ما انتظار داریم. این که ما فکر می کنیم وقتی به یک دیگر علاقمند هستیم، باید همیشه خوشحال باشیم اشتباه است و با این تفکر با کوچک ترین ناکامی دچار نا امیدی می شویم و به خوش بختی و ازدواج خود آسیب می رسانیم، زیرا زوجین باید بدانند که ناخوشی و نارضایتی برای هر زوجی پیش می آید. باید برای بهتر شدن و رفع مشکلات زندگی خود تلاش کنیم و به یک دیگر کمک کنیم.
در بعضی مواقع عوامل بیرونی مسائلی را برای زندگی ما به وجود می آورد که تأثیر این عوامل بیرونی، ربطی به دوست داشتن یا عدم علاقه دو طرف به یک دیگر ندارد. اگر یک دیگر را دوست داریم، باید برای خوشحالی و خوشبختی هم تلاش کنیم و از اصل پذیرش استفاده کنیم و همسر خود را با تمام نقاط ضعف و قوتش بپذیریم.
ما باید به یک دیگر نشان دهیم که با تمام علایق و دل بستگی ها، برای یک دیگر پذیرفته شده ایم و چیز های خوب و بد یک دیگر را می دانیم و می پذیریم و این پذیرش رابطه مهمی با احساس خوشبختی و شادمانی دارد.
از نظر روان شناسی همسرانی که توانایی پذیرش خودشان و دیگران را دارند از ازدواج خود بهره بیشتری می برند و احساس شادی و خوشبختی بیشتری دارند و این را باید بدانیم هیچ شادی، خوشبختی و سعادتی بدون محدودیت های جزئی امکان پذیر نخواهد بود.
داشتن یک زندگی زناشویی موفق، یک پیروزی است. ازدواج بر اثر تمام تلاشی که ما کرده ایم و چیز هایی که به آن اضافه نموده ایم کامل شده است و این تکامل و پیروزی به همراه خود، حس شادی و خوشبختی را به ارمغان می آورد.
رضایت مندی و خوش بختی یکی از نیاز هایی است که با ازدواج تامین می شود، اما برای رسیدن به خوش بختی و سعادت، باید اقدمات لازم و قدم های درستی را در ازدواج برداریم و رفتار و عملکرد صحیح را برای زندگی خود انتخاب کنیم و در سایه ی آن احساس خوش بختی و لذت بیش تری را تجربه کنیم.
ازدواج باید خوشی و رضایت خاطر را به همراه داشته باشد و قطعاً با تلاش، تفکر و عملکرد درست می توان ازدواج موفقی داشت.
چرا انسان ها تمایل به ازدواج دارند؟
در ادمه به بررسی چند دلیل مهم از تمایلات انسان ها به ازدواج می پردازیم.
1.انسان ازدواج می کند تا چیزی به زندگی خود اضافه کند.
ازدواج با همه ی دشواری های که دارد، انسان را مجبور می کند تا بیش تر به فکر حیات، دنیا، ساختن زندگی و آینده باشد.
ازدواج به زندگی انسان معنی می بخشد و او را از پوچی دور می کند و همین امر موجب می شود انسان تصمیم بگیرد خانواده ای تشکیل دهد و فرزندانی بیاورد و از آن ها نگه داری کند و به ان ها آموزش دهد تا فرزندی شایسته به جامعه تحویل دهد، چرا که نسل انسان به حیات ادامه می دهد وگرنه هیچ اجتماعی وجود نخواهد داشت نه پیشرفتی، نه تمدنی نه شعوری فقط و فقط تنهایی خواهد بود و پوچی.انسان با ازدواج کردن نه تنها چیزی به خود اضافه می کند، بلکه به جهان هستی نیز تکامل می بخشد.
2.عشق
یکی از دلایل ازدواج یک فرد، عاشق شدن او است هر چند عشق به صورت ناگهانی اشتباه است، اما عشق در یک نگاه، چیزی است که عملاً ممکن است رخ دهد.
شخصی که به بلوغ روانی و عاطفی رسیده است برای عاشق شدن باید به خود فرصت دهد و معیارها و ارزش هایی در طرف مقابل خود جست و جو کند.
عشق، احساس نیرومندی است که در انسان نهفته است و عشق و علاقه به تنهایی نمی تواند تمام زندگی را کامل کند، بلکه برای یک زندگی و ازدواج خوب، باید هوش، اطلاعات، آگاهی و شایستگی را نیز به عشق اضافه کنیم. داشتن آگاهی، درک، از خود گذشتگی و فداکاری در کنار عشق اجباری است و خودخواهی جایگاهی در ازدواج ندارد.
باید یک دیگر را دوست داشته باشیم، اما از عشق، قید و بندی نسازیم. زوج های زیادی وجود دارند که زندگی خود را با عشق آغاز کرده اند، اما پس از مدتی، بی چاره، افسرده و پریشان شده اند. این زوج ها به دلیل نداشتن تفکر، تأمل، گذشت و آگاهی لازم، اغلب به دردسر افتاده اند و رابطه ی آن ها به نابودی کشیده شده است.
3. تنهایی و اضطراب
برخی از انسان ها با تنها ماندن خود کنار نمی آیند و ترس از تنهایی باعث اضطراب آن ها می شود و احساس می کنند با وجود یک جنس مخالف در کنار خود، تنهایی شان از بین می رود و به این دلیل تصمیم به ازدواج می گیرند. این افراد، بر اساس ترس و اضطراب خود ازدواج می کنند.
ما انسان ها ازدواج می کنیم تا به کسی علاقه مند شویم، احساس تعلق کنیم، سعی و تلاش کنیم تا زندگی بهتری را برای خود و دیگران رقم بزنیم، در نتیجه زندگی اجتماعی خود را گسترش دهیم و به عشق و احترام برسیم. این مفهوم تکامل و شکوفایی یک انسان است.
خداوند انسان را برای هدفی خلق کرده است، یعنی از آفرینش زن و مرد هدفی داشته است. خداوند زن و مرد را آفرید و غرایزی را در آن ها به وجود آورد که بخشی از این غرایز به صورت ذاتی در انسان ها وجود دارد و با ازدواج، وحدت کامل به دست می آید. خداوند زن و مرد را کامل کننده یکدیگر خلق کرده است. هدف خداوند از خلقت زن و مرد وحدت زوجین بوده و این وحدت و یگانگی در حوزه های مختلفی تعریف می شود.
مقالات مرتبط با این نوشتار :
