در این مقاله سعی داریم به زندگینامه و نظریات یونگ بپردازیم.
در دروس قبل از دوره ی نظریه های روانشناسی سایت توانا به بررسی نظریات زیگموند فروید و ارائه ی تست مکانیزم دفاعی پرداخته شد. دراین درس به بررسی نظریات یونگ و توضیح مختصری از زندگینامه این روانشناس پرداخته می شود.
زندگینامه و نظریات یونگ
کارل یونگ در سال 1875 در کسویل سوئیس و در خانواده ای مذهبی متولد شد که پدر و هشت عموی او کشیش بودند. پدر یونگ مردی خوش مشرب و با اخلاق بود که گاها تند مزاج و پرخاشجو می شد و از همین جهن یونگ پدرش را مرجع مناسب قدرت و الگوی خود قرار نداد.
او مادری بی ثبات و آشفته داشت که یونگ او را چون دو انسان در یک بدن در نظر می گرفت و در زندگینامه خودش نیز مادرش را چاق و بد چهره نامید که این نیز می تواند دلیل روشنی برای رد نظریه ی ادیپ فروید توسط یونگ باشد.
کارل یونگ تصمیم به تحصیل در رشته ی پزشکی دردانشگاه بازل و در نهایت اقدام به گرفتن تخصص در رشته روانپزشکی کرد. او در سال 1900 در بیمارستان روانی بورگهولتزلی زوریخ تحت سرپرستی اوژن بلولر مشغول فعالیت شد و در سال1903 با “اما” که دختری ثروتمند بود ازدواج و کارش در بیمارستان را رها کرد.
در سال 1907 یونگ با زیگموند فروید آشنا شد که این رابطه آنقدر عمیق شد که یونگ، فروید را مظهر پدر در زندگیش می دانست. اما نظریاتش متناسب با افکار فروید نبوده و تصمیم به پایه گذاری نظریات خود گرفت که در سال1913 رابطه این دو اسطوره روانشناسی قطع و راهشان از یکدیگر جدا شد.
آثار یونگ
کارل یونگ در زندگیش به بررسی ناخودآگاه و شخصیت انسان پرداخت که از آثار او می توان به: تحلیل رویا، انسان و سمبول هایش، کتاب سرخ، خود ناشناخته، انسان در جستجوی هویت خویشتن، روح زندگی و … اشاره کرد.
زندگینامه و نظریات یونگ: ضمیر ناهشیار از دیدگاه کارل یونگ
همان طور که در دروس قبلی اشاره شد، زیگموند فروید اصطلاح ناخودآگاه را به دنیای علم معرفی کرد که طیق این نظریه ذهن به مانند کوه یخی تشبیه شد که بخش کوچکی که از آب سر بیرون آورده را خودآگاه و قسمت اعظم غرق شده در آب به ناخودآگاه تشبیه شده است.
در نظریات کارل یونگ که تفاوت نسبتا عمیقی با نظریات فروید در زمینه ی ناخودآگاه دارد، ذهن ناهشیار به دو قسمت ناهشیار فردی و ناهشیار جمعی تقسیم شده است.
ناهشیار شخصی از نظریات کارل یونگ را می توان به ذهن نیمه هشیار در نظریات فروید تشبیه کرد که اطلاعات و یا تجربیات شخص در آن ثبت و نگهداری می شود و در هنگام لزوم با کم ترین فعالیت ذهنی باز یادآوری می شوند.
اما در تعریف ناهشیار جمعی که نقطه ی عطف نظریات کارل یونگ می باشد، می توان به نکات جدیدی دست یافت.
یونگ ناهشیار جمعی را عمیق ترین بعد روانی آدمی نام گذاری کرد که طبق این تعریف به همان صورتی که انسان تجربیات شخصی خود را در ناهشیار فردی نگه داری می کند، بشر نیز به صورت جمعی تجربیات و اطلاعات و اندوخته های خود را از نسلی به نسل دیگر انتقال داده که این محتویات در ناهشیار جمعی نگه داری می شوند.
در واقع این بعد روان انسان از دیدگاه یونگ انباشته شده از رویدادها و رفتارها و اطلاعات باستانی است که چندین بار در تاریخ به وقوع پیوسته و از طریق نیاکان انسان در ناهشیار جمعی انباشته شده است و به نسل جدید نیز منتقل می شود.
بنا بر تعریف یونگ روان آدمی نشات گرفته از گذشته می باشد و بر خلاف فروید که شخصیت را در کودکی و مبتنی بر نظریات جنسی مطرح کرد، یونگ بر این تاکید داشت که هر یک از انسان ها دارنده ی رفتار های باستانی هستند و شخصیت انسان را به تاریخ بشریت مرتبط ساخت.
به عنوان مثال یک فرد پتانسیل ترسیدن از حیوانات درنده را به ارث می برد و آمادگی رفتار کردن در شرایط خاص را همانطوری که گذشتگان رفتار می کردند را نیز در خود دارد. یونگ به علت مطالعات گسترده اش در زمینه های باستانی متوجه نماد هایی شد که در خیال پردازی های بیمارانش نیز با آن نماد ها به دفعات بر خورد که این تشابهات را به ناهشیار جمعی نسبت داد.
لیبیدو از دیدگاه یونگ
یکی از تفاوت های دیگری که بین دیدگاه های یونگ و فروید قرار داشت، اصطلاح لیبیدو بود که در تعاریف فروید این کلمه به عنوان شور جنسی معنی شده است که غریزه ای برای زندگی می باشد. اما در نظریه ی یونگ این کلمه به عنوان انرژی روانی معنی شده که تمامی کردار های انسان همچون گرسنگی و کنش های روانی را در بر می گیرد.
در حقیقت یونگ لیبیدو را به دو صورت کلی و اختصاصی تر بیان کرد که در نوع کلی آن، لیبیدو به صورت انرژی روانی برای زندگی و در نوع محدود تر آن را روان نامید که فعالیت هایی چون احساس کردن، درک کردن و فکر کردن از طریق این انرژی صورت می گیرد.
در این درس به صورت مختصر به ارائه ی زندگینامه ی یونگ و تفاوت های نظریات او با زیگموند فروید پرداخته شد. در دروس بعدی به شرح بیشتر و دقیق تر نظریات این دانشمند پرداخته می شود.
