بهبود روابط زناشویی

چرا جذب افراد می شویم؟ مغز نو و مغز کهنه چیست؟

مغز نو و مغز کهنه چیست؟ در این مقاله به مغز نو و مغز کهنه می پردازیم.

معمای جذب شدن

راز جذاب بودن چیست؟!
چگونه افراد جذب یک دیگر می شوند؟

 مغز نو و مغز کهنه – کاوش در اعماق ضمیر ناخودآگاه

چنان چه قرار باشد این درجه بالا از گزینش، معنی و مفهومی داشته باشد، پس باید توضیح آن را در نقشی که ضمیر ناخودآگاه در انتخاب همسر ایفا می کند، جویا شویم. در دوران بعد از «فروید» ،اکثر مردم با کاوش در ضمیر ناخودآگاه  به منظور توضیح وقایع روزمره زندگی خود، کاملا آشنا بوده و در این زمینه ،تجربه های زیادی نیز کسب کرده اند. ما در رابطه با «لغزش های فرویدی» کاملا مطلع و آگاهانه صحبت می کنیم، رویاهای خود را تحلیل کرده و به دنبال کشف تاثیرات ضمیر ناخودآگاه بر رفتار روزانه خویش هستیم، اما با این حال نیز بیشتر ما حوزه و میدان عمل ضمیر ناخودآگاه را تا حد زیادی دست کم می گیریم. 

مغز نو مغز کهنه - ناخودآگاه

تمثیلی در این باره وجود دارد که می تواند درک و فهم ما را نسبت به تاثیرات نافذ و فراگیر ضمیر ناخودآگاه ارتقا بخشد. در طول روز نمی توانیم ستارگان را ببینیم، طوری محبت می کنیم که گویی شب ها (بیرون می آیند) :گرچه آن ها تمام مدت همان جا هستند، حتی (تعداد) آن ها را نیز بسیار پایین تخمین می زنیم. سرمان را بلند کرده و به آسمان می نگریم و تعداد اندکی از ستارگان را می بینیم و چنین می پنداریم که این همه ی آن چیزی است که وجود دارد. هنگامی که به دور از نور شهر ها به آسمان خیره می شویم، آسمان را پوشیده از ستارگان بی شمار می بینیم و از درخشندگی آن ها در خود فرو می رویم. اما مادامی که به مطالعه نجوم و ستاره شناسی نپردازیم، باز به تمام حقیقت پی نخواهیم برد. این حقیقت که صد ها یا هزاران ستاره ای که در یک شب صاف و بی مهتاب بیرون شهر می بینیم، تنها تعداد ناچیزی از تمام ستارگان کل کائنات می باشند و بسیاری از نقاط نورانی که آن ها را ستارگانی بیش نمی پنداریم، در واقع خود کهکشان های کاملی هستند. همین واقعیت با ضمیر ناخودآگاه نیز صدق می کند. افکار منظم و منطقی ذهن خودآگاه و هوشیار ما عاملی بیش از یک پرده نازک بر روی ضمیر ناخودآگاه ما که فعال و در تمام اوقات به ایفای نقش مشغول است، نیست. 

 

مغز نو و مغز کهنه – ساختار مغز

بیایم نگاه اجمالی به ساختمان مغز بیاندازیم .این اندام شگفت انگیز و پیچیده که خود از بخش های جزئی تشکیل شده است؛ تنها به منظور رعایت ایجاز و سادگی، مایلم که مدل دانشمندان عصب شناس، پال ملکین را مورد استفاده قرار دهیم و مغز را به سه لایه متحدالذکر تقسیم کنیم. 

ساقه مغز که لایه درونی و در ضمن ابتدایی ترین بخش از مغز را تشکیل می دهد، بر تولید مثل، محافظت از خود و اعمال حیاتی نظیر گردش خون ،تنفس، خواب و انقباض عضلات در پاسخ به محرک های بیرونی نظارت دارد. جایگاه آن در قاعده جمجمه می باشد. از این بخش از مغز گاهی اوقات با نام (مغز خزندگان) یاد می شود، زیرا که تمامی مهره داران، خزندگان و پستانداران در این قسمت از آناتومی، مشترک هستند. 

دور تا دور بالای ساقه مغز، آن قسمت از مغز واقع شده است که آن را سیستم لیمبیک می نامند و عمل آن ظاهرا تولید احساسات و عواطف زنده میباشد. 

دانشمندان با عمل جراحی، سیستم لیمبیک جانواران آزمایشگاهی را تحریک کرده و به وضوح شاهد طغیان و فوران خود به خودی احساساتی نظیر ترس و پرخاشگری بوده اند .در این جا عبارت «مغز کهنه» به آن بخش از مغز ارتباط دارد که شامل ساقه ی مغز و نیز سیستم لیمبیک توأمان می باشد. 

اخرین ناحیه مغز، قشر خاکستری یا کورتکس می باشد که توده ای است گسترده و چین خورده از بافت مغزی که دو بخش درونی تر دیگر را احاطه کرده و خود نیز به چهار ناحیه یا لب تقسیم شده است. این بخش از مغز که بیشتر در انسان هوموستاپیس یا انسان «اندیشه ورز» تکامل یافته است، جایگاه قسمت اعظم عملکرد شناختی ما می باشد. 

نوع دیگر مغز «مغز نو» یا «کورتکس» نامیده میشود، که در مسیر تکاملی مغز، بعد از دیگر قسمت ها شکل گرفته است. این نوع مغز بخشی است که هشیار، آگاه و آماده باش بوده و با روزمرگی های پیرامون ما در تماس می باشد. این نوع مغز تصمیم می گیرد، به تفکر می پردازد، مشاهده، برنامه ریزی و پیشگویی می کند، پاسخ می دهد و اطلاعات و داده ها را مرتب و منظم کرده و ایده پردازی می نماید «مغزنو» ذاتا منطقی بوده و سعی دارد تا برای هر معلول، علتی و برای هر علت، معلولی بیابد. و دارای قابلیت تعدیل کردن برخی واکنش های غریزی را دارا می باشد.

معمولا این بخش تحلیل گر، آزمایش گر و پرسش گر از ذهن ما همان بخش از ماست که فکر می کنیم خود «ما» است. 

 

 مغز نو و مغز کهنه – منطق مغز کهنه  

 

مغز نو و مغز کهنه - منطق مغز کهنه

 

در مقایسه با «مغز نو» که بر بسیاری از اعمال و فعالیت های آن احاطه داریم، از بیشتر عمل کرد های مغز کهنه خود نا آگاه و بی اطلاع هستیم. دانشمندانی که این بخش از مغز را مورد بررسی دقیق قرار داده اند، چنین اظهار می کنند که توجه اصلی این بخش از مغز محافظت از خود می باشد. این بخش از مغز، همواره آماده باش و گوش به زنگ بوده و مدام این سوال غریزی، ابتدایی و ماقبل تاریخ را می پرسد که : آیا بی خطر است؟

«مغز کهنه» در انجام وظایف اصلی خود که همانا تضمین امنیت ما است، در مقایسه با مغزنو، رفتار و روشی کاملا متفاوت را در خدمت می گیرد. و تفاوت آن دو در این است که آگاهی مغز کهنه از دنیای خارج بر خلاف مغزنو، بسیار محدود کننده است، مغز کهنه، تمامی داده های ورودی خود را از تصاویر و افکاری می گیرد که به وسیله مغزنو تولید گشته اند. این موضوع داده های مغز کهنه را به چند بخش ساده و کلی محدود می نماید.  برای مثال، در حالی که مغزنو ما به سادگی جان، سوزی و مارگارت را از یک دیگر تمیز می دهد، اما مغز کهنه ی ما به طرز شتاب زده همگی این افراد را در شش بخش ابتدایی و ساده یک کاسه می کند. تنها چیزی که برای مغز کهنه ی ما اهمیت دارد، این است که آیا یک شخص کسی است که: 

1. غذا می دهد.
2. باید به او غذا داد .
3. می توان با او خوابید. 
4. باید از او فرار کرد .
5. تسلیم او شد .
6. به او حمله کرد .

جزئیاتی نظیر : «او همسایه، پسر خاله، دختر عمو، مادر و یا همسرم است» به سادگی و فورأ کنار گذاشته می شوند. 

 

 هیچ زمان، (حال) نیست 

این داستان اصل مهمی را در رابطه با مغز کهنه به تصویر می کشد. مغز کهنه اصولا هیچ گونه ادراکی از «زمان خطی» ندارد. امروز، فردا و دیروز، وجود خارجی ندارد. هر چه که بود، هنوز نیز هست. درک این واقعیت زیربنایی درباره ی طبیعت (ضمیر ناخودآگاه) ،می تواند علت این که چرا گاهی اوقات در ازدواج مان احساساتی را تجربه می کنیم که به طرز نگران کننده ای، با حوادث و وقایعی که این احساسات را در ما باز نواخت کرده اند، هیچ گونه سنخیت و تناسبی ندارد را توضیح دهد. 

اطلاعات ارائه شده درباره مغز کهنه چگونه می تواند به درک و شناخت بیشتر ما نسبت به جاذبه رمانتیک کمک کند؟ 

پدیده غیر عادی که قبلا از آن یاد کردیم، این بود که به نظر می آید ما در گزینش های مان، به طرز بسیار بالایی انتخاب گرانه عمل می کنیم. در واقع به ظاهر این طوری است که ما فقط به دنبال «یگانه» گمشده خود هستیم که این یک و «یگانه» گمشده ما، مجموعه ای از یک سری خصوصیات و ویژگی های به خصوص و خاص(اعم از مثبت یا منفی) را دارا است. 

از نتایج سال ها تحقیقات نظری و مشاهدات کلینیکی، چنین دریافته ایم که آنچه ما انجام میدهیم، جستجو به دنبال کسی است که خصوصیات و ویژگی های شخصی در غالب کسانی را داشته باشد که ما را بزرگ کردند. مغز کهنه، که در«حال جاودان» قفل کرده است و در حالی که تنها آگاهی و وقف تیره و مبهمی از دنیای خارج دارد، سعی در بازسازی و باز آفرینی گذشته را دارد، بر خواسته از این نیاز قوی ما انسان ها است که زخم ها و جراحت های دوران کودکی خود را التیام بخشیم. 

دلیل غائی که چرا عاشق شدیم؟ به عقیده ما این نیست که نامزد یا همسرمان جوان و زیبا بوده، شغلی تحسین برانگیز داشته، امتیازاتش با امتیازات ما برابر بوده و یا خلق و خوئی مهربان دارد، بلکه ما به این دلیل عاشق شده ایم که مغز کهنه ما نامزد، همسرمان را با پدر و مادرمان اشتباه گرفته است. مغز کهنه ی ما چنین باور دارد که بالاخره توانسته است کاندید ایده آلی برای جبران لطمات روانی و عاطفی ای که در کودکی تجربه کرده ایم، بیابد. 

 

Rate this post
نمایش بیشتر

مریم ابوطالبی

مربی مهارت های زندگی - مدرس دانشگاه

نوشته های مشابه

‫11 دیدگاه ها

  1. سلام استادابوطالبی عزیزم
    من کاملابافرمایشات عالیه موافقم وبهتون افتخارمیکنم که استادبنده هستی ودرمحضرشمادرس میاموزم

  2. Heya are using WordPress for your blog platform? I’m new to the blog world but I’m trying to get started and create my own. Do you require any html coding expertise to make your own blog? Any help would be greatly appreciated!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا