افسردگی بعد از جدایی چیست؟

یکی از دردناک ترین رخدادهای زندگی جدایی از کسی است که دوستش داریم، اصلاح قلب شکسته درباره کسانی که از عشق خود جدا شده اند، نشان دهنده شدت سخت بودن و درد آور بودن این رخداد است. برای بسیاری از افراد تمام شدن یک رابطه عاطفی تا حد زیادی سلامتی روانی آن ها را به خطر می اندازد. گاهی جدایی از کسی که دوستش داریم یا سال ها با او زندگی کرده ایم، در کنار تغییراتی که در شیوه زندگی و سبک مالی فرد ایجاد می کند، آسیب های روحی و روانی بسیاری را ممکن است برای او به جا بگذارد و فرد را دچار افسردگی بعد از جدایی کند.
احساس هایی مثل غمگینی، ترس، اضطراب، سردرگمی، خشم و انتقام جویی از جمله احساس هایی است که در اوایل جدایی افراد تجربه می کنند، بروز تمامی این احساسات در اوایل رابطه معمول است و جای نگرانی نیست، با این حال، اگر این احساسات بعد از رابطه عاطفی مدت زیادی در فرد وجود داشته باشد، ممکن است به بیماری های دیگری چون افسردگی منجر شود، هر چند که در اوایل جدایی نیز بسیاری از احساس های فرد و نیز حالت های روحی و روانی فرد به بیماری افسردگی نزدیک است، به طور معمول، احساس های ابتدایی جدایی یا طلاق تا حدود شش ماه در افراد باقی می ماند، با وجود این باید نسبت به شدت واکنش های احساسی فرد آگاه بود تا در صورت بروز مشکلی جدی به روان شناس مراجعه کرد.

علت افسردگی بعد از جدایی چیست؟

برخی پژوهش ها بر روی افرادی که به تازگی از رابطه ای بیرون آمده اند و در آن رابطه عاشق فرد مقابل بوده اند، انجام شده است و وضعیت بیوشیمی مغز آن ها بررسی شده است، این تحقیقات نشان می دهد، وقتی کسی را عاشقانه دوست داریم، هرمونی در مغز ما تشرح می شود که همانند هرمونی است که در افراد معتاد ترشح می شود. هنگامی که کسی را عاشقانه دوست داریم، دقیقا همان قسمتی از مغز عاشق، درگیر و فعال می شود که مغز فرد مبتلا به مواد مخدر درگیر است، نتایج این تحقیقات تحمل درد و ناراحتی که فرد عاشق بعد از جدایی تجربه می کند را مانند فرد معتادی دانسته اند که آن ماده مخدر را به موقع دریافت نکرده است، از همین رو می توان گفت با توجه به این موضوع، بسیاری از عادات معمولی فرد عاشق در زندگی که چه به صورت واقعی و چه به صورت ذهنی درگیر آن بوده است، پس از جدایی تغییر می کند، در واقع مانند این است که آن فرد دیگر مخدر خود را دریافت نمی کند و همین باعث بروز واکنش های شدیدی در آن فرد می شود.
بر پایه آن چه گفته شد، تغییر وضعیت زندگی و موقعیت های مشترکی که فرد پیشتر با کسی که دوستش داشته، تجربه کرده است یکی از دلایلی است که ممکن است باعث افسردگی در فرد شود، از بین رفتن آن موقعیت ها و تجربه های مشترکی که فرد با دیگری داشته باعث می شود که تحمل شرایط جدید و عادت کردن به نبود آن شخص برای فرد دشوار باشد، از سوی دیگر، بودن در موقعیت قبلی، حتی اگر در آن موقعیت ها اوضاع آرام و دلچسب نباشد، باز هم به دلیل این که دیگر از حمایت عاطفی طرف مقابل بهره مند نمی شود، تغییر کردن اوضاع مالی، تغییر کردن موقعیت اجتماعی که بیشتر آن را فرد به دلیل داشتن همسر به دست آورده بود، باعث می شود که تحمل پذیرش موقعیت جدید راحت نباشد.

از دیگر دلایلی که افراد افسرده در این مرحله بسیار به آن فکر می کنند، انجام ندادن برنامه های خاصی است که پیشتر عادت داشتند دو نفری آن ها را انجام دهند، سفر کردن، تماس گرفتن با یکدیگر، مهمانی رفتن.
از سوی دیگر گاهی ممکن است دو نفر رویاهایی را با یکدیگر ریخته باشند که برای رسیدن به آن فعالیت های مشترکی را انجام می دادند که بعد از جدایی، دیگر آن برنامه ها و اهداف و رویاهایی که با دیگری داشتند را یا باید رها کنند یا خود به تنهایی برای رسیدن به آن به شکل دیگری تلاش کنند، در واقع می توان گفت پذیرش برخی از تغییرات در انجام کارهایی که پیشتر عادت داشتیم با عشق خود انجام دهیم، سخت خواهد بود.

در کنار این دلایل، دلایل دیگری نیز وجود دارد که به عشق یا همسر سابق ارتباطی ندارد، مانند احساس نگرانی که افراد از آینده خود بعد از جدایی دارند، این نگرانی بیشتر به دلیل تغییراتی است که قرار است در زندگی فرد رخ دهد، اما هنوز از آن اتفاقات مطمئن نیست، اتفاقاتی مانند مجرد ماندن، دیدگاه دیگران درباره موقعیت جدید تجرد و مدت زمانی که دوره تجرد ممکن است طول بکشد، از دلایلی است که باعث افزایش احساس نگرانی افراد و در نتیجه افسردگی آن ها می شود.

گاهی بعد از جدایی احساس هایی در فرد فعال می شود که پیش از داشتن رابطه آن ها را داشته است، برای مثال کسانی که وارد رابطه می شوند تا بتوانند از وضعیت بد مالی خود فرار کنند، مطمئنا بعد از جدایی آن مشکلات را دوباره تجربه می کنند و در کنار اتفاق جدایی، عواقب دیگری که پیشتر برای آن ها ناراحت کننده بوده است را تجربه می کنند.

یکی از دلایل شایع بعد از جدایی میان افراد این است که آن ها احساس می کنند حتما به اندازه کافی خوب نبوده اند، مشکلی داشتند، اشتباهی مرتکب شده اند، کارهایی باید انجام می دادند که ندادند، جذابیت کافی را نداشتند، باهوش نبوده اند یا در کل کمبودی داشته اند که طرف مقابل آن ها را رها کرده است. تمامی این خود گویه ها ارتباط مستقیمی با اعتماد به نفس فرد دارد، در ابتدای جدایی ممکن است به تمامی این دلایل فکر کنیم. با وجود این، ادامه این افکار و تقویت آن ها در خود و این که به خود بقبولانیم که کسی که عاشقانه دوستش داشتیم به دلیل مشکلات و ضعف هایی که در ما دیده است ما را رها کرده است، تنها می تواند از ضعف ما در اعتماد به نفس ناشی شود، در واقع کسانی که از اعتماد به نفس کافی بر خوردار هستند، می دانند که دلایل جدایی را باید در نوع و کیفیت رابطه ای که با دیگری داشته اند جست و جو کنند، نه فقط در خود.

بر پایه آن چه گفته شد، برخی از دردهایی که بعد از جدایی در فرد فعال می شود، به طور مستقیم به کسی که فرد را رها کرده است، ارتباط ندارد، بلکه دلایل دیگری در این بین وجود دارد که باعث می شود، احساس های منفی و درد در فرد شدت پیدا کند.

چگونه بر افسردگی بعد از جدایی غلبه کنیم؟

با این که جدایی تجربه ای تلخ است، اما معمولا بعد از گذشت شش ماه تمامی احساس های منفی و آزار دهنده از بین خواهند رفت و اوضاع روحی فرد به مرور زمان بهبود می یابد، با وجود این گاهی شدت مشکلات روحی و افسردگی بعد از جدایی به حدی در افراد شدید است که ممکن است بیش از این زمان طول بکشد، که در این صورت برای بهبود چنین فردی حتما باید او را نزد متخصصان و روان شناسان خبره برد، با وجود این اگر وضعیت روانی و ذهنی فرد شدید نباشد، خود فرد می تواند با راهکارهایی روند بهبودی را تسریع ببخشد و دردهای خود را کاهش دهد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.

سوگواری کنیم

یکی از مهم ترین کارهایی که بعد از جدایی یا از دست دادن عزیزی می توان انجام داد که باعث تسلی خاطر فرد است، سوگواری کردن است. کسانی که در دوران ابتدایی سخت جدایی هستند، باید با آغوش باز پذیرای درد ها، ناراحتی ها باشند، چرا که لمس درد و اندوه و پذیرش آن باعث می شود که کنار گذاشتن رابطه قبلی راحت تر صورت گیرد، همچنین هنگامی که غم شدید را می پذیریم، این درک و اطمینان در ما تقویت می شود که این احساس همیشگی نخواهد بود و آن را بالاخره پشت سر خواهیم گذاشت.

تمامی احساس های خود را بپذیریم

همان طور که پیشتر گفته شد، تجربه ترس، خشم، اضطراب، اندوه و سردرگمی احساس هایی شایع و طبیعی هستند که پس از جدایی تجربه می شوند. آن چه اهمیت دارد این است که بدانیم تمامی این احساس ها را باید تجربه کنیم و از همه مهم تر تمامی آن ها را بپذیریم، هر چه بیشتر احساس های خود را نادیده بگیریم و در مقابل آن ها ایستادگی کنیم، دوره ای که این احساس ها را تجربه می کنیم را در خود بیشتر خواهیم کرد.

صحبت کنیم

درد و دل کردن با دیگران، در میان گذاشتن احساسات، افکار، ترس هاو نگرانی ها با فردی مطئمن و شنونده خوب، باعث تخلیه روانی فرد می شود، از طرف دیگر، درد و دل کردن در دوران غمبار باعث می شود تا همدلی و همدردی و حمایت کسانی که برایشان ارزشمند هستیم را دریافت کنیم، این کار به ما کمک می کند تا زودتر بر افسردگی بعد از جدایی و غم ناشی از آن غلبه کنیم.
در صورتی که به افرادی دسترسی نداریم که بتوانیم با خاطری آسوده نزد آن ها درونیات خود را بدون قضاوت شدن در میان بگذاریم، می توانیم خاطرات خود را بنویسیم)، تحقیقات نشان می دهد، نوشتن باعث تخلیه احساسات می شود و از طرفی، نوشتن بهترین روشی است که فرد می تواند با خود واقعی خود، ضعف ها و قوت های خود رو به رو شود و دست از قضاوت خود و خرده گرفتن از خود بر دارد و همدلی بیشتری با خودش داشته باشد.

به آینده روشن خود ایمان داشته باشیم

وقتی وارد رابطه ای عاشقانه می شویم و پیوند زناشویی با دیگری داریم، هدف ها و امیدهای مشترک بسیاری بین دو نفر ایجاد می شود، مطمئنا پس از جدایی دست کشیدن از تمامی آن ها سخت و ناراحت کننده خواهد بود، با وجود این باید در نظر داشته باشیم، آن چه بیشتر از هر چیزی در زندگی قوی تر است، خود زندگی است، زندگی است که تمامی اتفاقات خوب و بد را در خود حل می کند و در نهایت ما را به سمت آینده پیش می برد، بهتر آن است که بدانیم، هر آن چه بر ما گذشته است و می گذرد ما را برای آینده روشنی که داریم، آماده می کند.

طبق برنامه ای منظم ورزش کنیم

امروزه تأثیرات مثبت جسمانی و روحی و روانی ورزش بر هیچ کسی پوشیده نیست، به خصوص هنگامی که احساس اندوه، افسردگی و بی حالی داریم، انجام منظم ورزشی بیش از هر چیز دیگری می تواند حالات خلقی ما را تغییر دهد. افزودن ورزش در زندگی روزانه به عنوان عادتی جدید و متعهد بودن به انجام مرتب آن باعث می شود تا هرمون های شادی بیشتری در بدن ما ترشح شود که مانع غرق شدن ما در افکار و اتفاقات تلخ گذشته می شود، اگر فعالیت های ورزشی به صورت دسته جمعی انجام شود، تأثیر آن بیشتر و بهتر نیز خواهد بود.

به آن چه با خود می گوییم، بیشتر توجه کنیم

بر کسی پوشیده نیست که ما بیشتر از این که با دیگران صحبت کنیم، با خود صحبت می کنیم، بنابراین باید بیشتر از این که به آن چه با دیگران می گوییم حساس باشیم، توجه بیشتری به نوع و کیفیت گفت و گویی داشته باشیم که با خود داریم، بهتر است در صحبت هایی که با خود داریم، با خود مهربان تر باشیم و حتی خود را در گفت و گوها به طور مثبتی مخاطب قرار دهیم، هر چه بیشتر به آن چه با خود می گوییم، توجه کنیم و این روند را آگاهانه انجام دهیم، بیشتر می توانیم احساس های خوب را در خود تقویت کنیم و بر افسردگی خود غلبه کنیم.

رابطه افسردگی بعد از جدایی و خواب

بی خوابی یکی از نتایج افسردگی است، با وجود این نخوابیدن یا دیر خوابیدن و منظم نخوابیدن خود باعث تقویت احساس افسردگی می شود، با توجه به این که ساعات خواب کافی در ساعات مناسب شبانه روز، باعث تنظیم هورمون های بدن و آرامش بیشتر می شود، خواب منظم و با کیفیت را به افرادی که دچار افسردگی هستند، بسیار توصیه می کنند.

بر پایه آن چه گفته شد، جدایی عاطفی و طلاق یکی از تجربه های سختی است که ممکن است برای هر کسی اتفاق بی افتد. گاهی جدایی اثرات جبران ناپذیری بر زندگی افراد می گذارد، اما اگر در این دوران، افرد بتوانند آگاهانه تغییراتی که در زندگی آن ها رخ می دهد را بپذیرند، از این فرصت برای شناخت بیشتر خود استفاده کنند و راهکارهایی مؤثر را برای بهبود درد، رنج و غم جدایی در پیش گیرند، سریع تر می توانند بر احساس های منفی خود غلبه کنند و به روزهایی پر امید، روشن و پر از آرامش دست پیدا کنند.