خود آگاهی

شرم چیست؟

در مقاله قبل به شکل های مختلف خجالت ‌زدگی پرداختیم و متذکر شدیم حتی در موقعیت های مثبت هم می ‌توان این احساس را تجربه کرد. هم چنین میزان احساس خجالت ‌زدگی فرد را هنگامی که مرتکب اشتباهی می‌شود را نیز بررسی کردیم. در این مقاله، به احساس شرم می پردازیم.

احساس شرم در اثر خودآگاهی بالا رخ می ‌دهد. بسیاری از افراد شرم خود را پنهان می کنند و آن را به گردن دیگران می ‌اندازند. برای مثال، رابرت تصور می کرد که لیاقت نامزدش را ندارد و گمان می کرد او روزی ترکش کرده و فرد دیگری را انتخاب می کند. او به ‌دلایلی که منشأ آن ها شرمش بود، خود را دوست ‌داشتنی نمی د‌انست. رابرت به‌ جای مدیریت احساس شرم، واکنش رفتاری دیگری را برای اثبات شایستگی و اعتماد به ‌نفس خود استفاده می کرد. او عامدانه همسرش را تحقیر می کرد. به‌ طوری که همسرش اعتماد‌ به ‌نفس خود را از دست داده بود و احساس خوب ‌نبودن می کرد. به‌ این ترتیب، رابرت می ‌توانست، بر همسرش مسلط شود و او را محتاج تأیید خود کند. نامزد رابرت احساس می کرد، نقص و ایرادی دارد و فکر می کرد، رابرت با فرد دیگری رابطه دارد. در واقع، رابرت، برای رهایی از احساس شرم، آن را به نامزدش منتقل و تحمیل می‌کرد و همین باعث تقویت اعتماد به ‌نفس خودش شده بود.

از آنجایی که تجربه شرم بسیار نا خوشایند است، افراد سعی می کنند، با توسل به ‌راه‌ های مختلف از آن خلاص شوند مانند فراموش ‌کردن شرم، تفسیر نا به ‌جا و محققانه از موقعیت، انتقال آن به دیگری. سرزنش و تخریب دیگران واکنشی است که فرد شرم ‌زده از خود نشان می ‌دهد تا خود را از احساس شرم و حقارت درونی خلاص کند.

افراد قلدر نیز مهارت بسیاری در ایجاد احساس شرم در دیگران دارند و مثل ویروس آن را پخش می‌کنند. در حالی که بیشتر افراد تصور می کنند، افراد قلدر عزت‌ نفس بالایی دارند، اما پژوهش ها نشان داده است که این افراد عزت ‌نفس پایینی دارند و بسیار مستعد تجربه احساس شرم هستند. این افراد از علنی ‌شدن شکست ‌ها و کاستی‌ های خود واهمه دارند. هنگامی که رفتار پستی با دیگران دارند، احساس منِ برترم در آن ها بیدار می شود و باعث می‌شود که آن ‌ها ارزیابی از خود را ارتقا دهند تا بتوانند ابعاد دیگر شخصیت خود را از دیگران پنهان ‌کنند.

رابطه شرم و ارزیابی خود چیست؟

همان طور که پیشتر گفته شد، شرم به عنوان احساس خودآگاه، ما را از احساس ناکافی‌ بودن، کم ‌بودن، ننگ و تأسف آگاه می ‌سازد. چه دیگران از آن آگاه باشند، چه نباشند. هنگامی که احساس شرم فعال می ‌شود، نسبت به کیستی خود احساس نا خوشایندی پیدا می کنیم. شرم باعث می شود، تصور کنیم که عیب و نقصی داریم و درنتیجه، خود را از دیگران پنهان می ‌کنیم. شرم، اغلب، با احساس تقصیر و گناه اشتباه گرفته می ‌شود. هنگامی که احساس شرم داریم، آنچه احساس می کنیم را از دیگران پنهان می ‌کنیم؛ اما در احساس گناه، که در اثر انجام کاری خطا ایجاد می‌شود، این‌ طور نیست و می توانیم آن را با شخص دیگری در میان بگذاریم. زمانی که احساس شرم می  کنیم، بین خود و عملی که انجام داده‌ ایم، تمایزی قائل نمی شویم. به ‌بیان دیگر، در احساس شرم رفتار بد مساوی است با شخص بد.

عواملی که باعث بروز این احساس در ما می ‌شود ممکن است شخصی، موقعیتی، ناکامی در هدفی یا معیارهایی باشد. برای مثال، زمانی که در رقابتی خود را کمتر از دیگران می ‌دانیم، زمانی که دیگران از اطلاعات محرمانه ما باخبر ‌شوند یا هنگامی که احساس ضعف در هوش یا قیافه داریم این احساس در ما فعال می‌شود.

رابطه شرم و عصبانیت چیست؟

شرم و عصبانیت

هر موقعیتی که شرم را فعال کند، می‌تواند عصبانیت و خشم را هم فعال کند مانند مقایسه ‌شدن، طرد ‌شدن و  برتری حریف. عصبانیت همچون زهری، تمام وجود فرد شرمگین را فرا می گیرد و بخش بسیاری از تفکر آگاهانه فرد را به خود اختصاص می دهد. عصبانیت باعث می ‌شود تا فرد برای سرپوش ‌گذاشتن به حقارت ‌های خود، دیگران را سرزنش کند و آن ‌ها را مقصر بداند.

پژوهشگران بالینی باور دارند، واکنش های خشم‌ آلود که مبتنی ‌بر شرم است، بیشتر در سنین نوجوانی رخ می دهد. در این سنین، افراد در برابر این احساس، بسیار آسیب ‌پذیر هستند. به‌ طوری که این احساس می‌تواند خشم فرد به دیگران را فعال می کند.  

ترس از شکست چیست؟

ترس از شکست باعث می شود که بیش ‌از اندازه به ارزیابی دیگران درباره خود و فکر دیگران درباره ما توجه کنیم. افزون‌ بر این، همین احساس باعث می ‌شود که بر ارزیابی خود بسیار تمرکز کنیم. با اینکه گاهی ترس از شکست به ما کمک می کند تا عملکرد بهتری داشته باشیم و به اهدافمان برسیم، گاهی نیز باعث احساس درماندگی و شرم در ما می شود. بنابراین ترس از شکست، ممکن است هم به ما انگیزه دهد و هم باعث سقوط و درماندگی ما شود. برای آنکه بتوانیم این احساس را بهتر مدیریت کنیم و از آن بهترین استفاده را ببریم، لازم است تا ابتدا مفهوم آن را بهتر درک کنیم.

متأسفانه ترس از شکست به ‌درستی نام‌گذاری نشده است؛ چرا که ترس از شکست و احساس ترس، ارتباط نزدیکی با هم دارند و با احساس دلشوره و شرم مرتبط هستند. علت ترس از شکست، خود موضوع شکست است. در حالی که احساس دلشوره، با تجربه شرم ناشی از شکست ارتباط دارد. ترس از تجربه یک احساس باعث ایجاد انگیزه برای دستیابی ما به اهداف می‌شود. علت دوری ما از ترس از شکست، شرم است. این احساس در ما هراس ایجاد می کند. بنابراین در بسیاری از ما، واکنش تسلیم یا دست کشیدن از تلاش را در برابر این احساس نشان می ‌دهیم. شکست ممکن است، برای ما، پیامی از جنس بی‌ ارزش‌ بودن داشته باشد یا لیاقت ‌نداشتن را در ما تداعی کند و باعث شود، تصور کنیم که دیگران، روزی، فیزیکی یا عاطفی، ما را ترک خواهند کرد.

شرم از منظر فرهنگی، به چه ‌معناست؟

در مقاله قبل به ‌تعریف احساس شرم و علت آن پرداختیم و تمایز آن را با خجالت ‌زدگی بیان کردیم. پس از آن، رابطه بین شرم و عصبانیت را بررسی کردیم و در نهایت، به مفهوم ترس از شکست و ارتباط آن با شرم پرداختیم.

همان ‌طور که پیشتر گفته شد، شرم باعث ارزیابی ما از خودمان می ‌شود. ارزیابی ما از خود تحت ‌تأثیر فرهنگی که در آن زندگی می کنیم نیز هست. اصول کنفسیوس در صدد است تا بین دو پندار از خود تمایز قائل شود: 1. پندار من بزرگ و 2. پندار من کوچک. من بزرگ به جمع ‌های بزرگی مانند خانواده، جامعه یا کشور تعلق دارد و من کوچک بر خود شخص تمرکز دارد. در فرهنگ ‌هایی نظیر چین، از افراد انتظار می ‌رود تا من کوچک را برای رسیدن به گسترش من بزرگ، فدا کند که درستی و نادرستی آن موضوع بحث ما نیست.

پژوهشگران دریافتند زمانی که افراد بر من کوچک خود متمرکز می شوند، دچار ارزیابی سخت گیرانه درباره خود می شوند و رفتار ‌های انعطاف ‌ناپذیر از خود نشان می ‌دهند. در نتیجه، آن ها شکست را با شرم تجربه خواهند کرد. این در حالی است که افراد وقتی تصور کنند، رفتار آن ها به گروه‌ های بزرگ که جز من بزرگ آن ها است، لطمه وارد می کند، احساس تقصیر می کنند. بر طبق این پژوهش، چگونگی احساسمان و نه‌ فقط شیوه تفکرمان، در ارزیابی ما از خود و چگونگی عملکرد مان در جامعه، نقش مهمی دارد.

نقش شرم برای ما چیست؟

تجربه شرم، به تصویری که از خود داریم لطمه می ‌زند. علاوه ‌بر احساساتی مانند رشک، عصبانیت، خشم و دلشوره که با شرم همراه هستند، احساساتی مانند اندوه، افسردگی، تهلیل روانی، انزوا و خلأ درونی همراه با احساس شرم بروز می کنند. در این موقعیت ‌ها، شرم به احساسی آسیب ‌زا و خطرناک تبدیل می ‌شود. زمانی‌که شرم وجود مان را فرا می‌گیرد، ارزیابیِ منفی از خود خواهیم داشت که تا حد بسیاری باعث خدشه ‌دار شدن عزت‌ نفس ما می ‌شود.

شرم و نقش آن

تجربه ‌های منفی در روابط بین فردی احساساتی مانند حسادت، رشک یا غضب را تحریک می کنند و ممکن است، به هوشیاری ما منجر شود و به ما هشدار دهند که علت وقوع چنین احساساتی شرم است. زمانی که شرم بر زندگی ما سایه می ‌افکند، بهتر است کانون توجه خود را تغییر دهیم و تلاش کنیم تا با در نظر گرفتن جنبه ‌های مثبت و سازنده زندگی یعنی جنبه‌ هایی که مایه فخر و مباهات شده است، خود را نجات دهیم. ممکن است در اثر مقاوت ذهنی این عمل برای ما دشوار باشد؛ چرا که امکان دارد، دچار مقاومت ذهنی شویم؛ ولی می ‌توانیم از به ‌یاد آوردن خاطرات مثبت روزانه شروع کنیم.

ضرورت تفکیک یک رفتار با شخصیت خود (کیستیِ ما) در چیست؟

از مسئولیت اعمال خود که درباره آن احساس شرم می کنیم، نباید بترسیم. به‌ یاد داشته باشید که بین تأسف برای رفتار خود و شرمساری برای کل وجودتان، تمایز قائل شوید و این دو مقوله را یکی درنظر نگیرید. لطفاً به مثال های زیر درباره احساس شرم توجه کنید.

نمونه نخست. مکالمه جسیکا با درمانگرش درباره مردی به‌ نام رابرت

جسیکا: خودم را خیلی دست کم می گیرم. مدام با خودم فکر می کنم، چرا کسی باید با من بماند؟ چند وقتی است که با مردی به ‌نام رابرت در ارتباط هستم و با او بیرون می ‌روم. روزی با رابرت تماس گرفتم؛ ولی او جوابم را نداد. با اینکه منتظر تماس رابرت ماندم؛ ولی مدام با خودم فکر می ‌کردم: «حتماً ایرادی دارم که رابرت به تماسم پاسخ نداده است. رابرت از من خوشش نمی‌آید و دیگر نمی ‌خواهد با من در ارتباط باشد.» پس از مدتی، رابرت با من تماس گرفت؛ ولی با این ‌حال، باز هم با خودم ‌گفتم، او نمی ‌خواهد با من حرف بزند و دوست دارد، تلفن را قطع کند.

معالج: باور به اینکه در نزد رابرت، فردی با اهمیت هستی، برایت سخت است؟

جسیکا: بله

نمونه دوم. سالوادور و آدریانا

سالوادور خودش را بسیار کنترل می کرد. او خشمی سرد درون خود احساس می کرد. او به ‌همراه همسرش آدریانا به درمانگر مراجعه کرد تا به مشکلات زناشویی خود رسیدگی کند. او به‌شدت از همسرش انتقاد می‌کرد. حتی به درمانگرش هم این واکنش را نشان می داد. او به‌علت نقص درونی، این واکنش را با دیگران به‌ صورت فرافکنی انجام می ‌داد.

در اسکیما تراپی که یکی از مدل های درمانی در روان‌ شناسی است، طرحواره نقص و شرم این‌گونه خود را نمایان می کند. طرحواره ‌ها مجموعه ‌اتفاقاتی در گذشته فرد به ‌ویژه در دوران کودکی هستند که مرتب، تکرار می ‌شوند و زندگی فرد را تحت ‌تأثیر خود قرار می دهند و به‌ طور معمول، سه نوع واکنش دارد: 1. تسلیم مانند نمونه نخست؛ 2. جبران افراطی یا ضد حمله مانند نمونه دوم؛ 3. اجتناب.

در طرحواره نقص و شرم، همان طور که در نمونه های پیش ذکر کردیم، شدید ترین احساسی که تجربه می ‌شود، احساس شرمساری است. به‌ طور معمول، افراد برای اجتناب از این احساس، به‌ هر کاری دست می ‌زنند. زمانی که احساس نقص و شرم می کنیم، احساس می کنیم نقصی بزرگ درون ما وجود دارد. علی ‌رغم اینکه این نقص را به‌ راحتی نمی ‌توان دید؛ ولی سعی در پنهان کردن این نقص داریم. چرا که فکر می ‌کنیم دیگران از این احساس ما با خبر هستند. احساس داشتن نقص، احساسی درونی است و زمانی این اتفاق رخ می ‌دهد که ما شخصیت خود را با رفتار مان یکی درنظر بگیریم.

بسیاری از افرادی که وارد روابط مازوخیسمی[1] می شوند، در واقع، دچار نقص و شرم هستند. دچار نقص و شرم هستند. به‌ طورکلی، احساس شرم، احساسی خودآگاه و اجتماعی است که باعث می ‌شود، خود را همیشه پر از نقص و ایراد درنظر بگیریم. شرم می ‌تواند نتیجه ناکام‌ شدن در معیار هایمان باشد.

در این مقاله، به دیدگاه فرهنگی شرم پرداختیم و من کوچک و من بزرگ را مطالعه کردیم. سپس نقش شرم شرح دادیم و سرانجام مطالبی درباره طرحواره نقص و شرم و رابطه آن با احساس شرم ارائه دادیم. اغلب احساس شرم با احساس تقصیر اشتباه گرفته می شود. به تظر شما تفاوت این دو احساس چیست؟ در مقاله بعد، به تشریح احساس تقصیر می ‌پردازیم.

Rate this post
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا