خود آگاهی

احساسات بنیادین چیست؟

در مقاله قبل، به تعریف تصمیم گیری و رابطه آن با احساسات پرداختیم و به سه نوع تصمیم گیری احساسی، شناخت‌ محور و نظریه دوگانه اشاره کردیم. در این مقاله، سعی داریم بفهمیم که آیا احساسات بنیادین وجود دارند یا خیر. در مقاله پیش دیدیم که برای تصمیم ‌گیری دسته ‌بندی وجود دارد؛ اما برای احساسات چنین نیست. در واقع، می‌توان گفت که هنوز دسته ‌‌بندی مشخصی در این زمینه صورت نگرفته است. با وجود این، تحقیقات بسیاری از جانب «پل اکرمن»، روان ‌‌شناس آمریکایی، انجام شده است که در آن تلاش کرده است، احساسات را از طریق حالات چهره صورت دسته بندی کند. لازم به ذکر است، نخستین کسی که شکل ساختار ‌یافته و مدون حالات صورت انسان را مطالعه کرد، «چارلز داروین» بود. او بر این باور بود که انسان‌ها و بسیاری از پستانداران، هنگام تجربه هیجانات و احساسات مختلف، حالت چهره تقریباً مشابهی را نشان می ‌دهند. به همان چیزی که سبب می ‌شود، ما احساساتی مانند خشم را می‌ توانیم به سادگی در چهره حیواناتی چون میمون، گربه، شیر و… تشخیص دهیم.

با وجود این، داروین نبود که بحث حالات صورت و علائم چهره را به فضای ارتباطات غیرکلامی و زبان بدن وارد کرد.؛ بلکه افرادی چون پل اکرمن و ماتسوموتو در این زمینه، تلاش های بسیاری کردند.

رابطه حالات چهره و احساسات بنیادین چیست؟

از طریق حالات چهره می‌توانیم به سیگنال های احساسی که شخص تجربه می‌کند، پی ببریم. به بیان دیگر، حالات چهره را می‌توان منبع اطلاعاتی خوبی برای درک احساسات افراد دانست.

فرض کنید، با فردی سر میز مذاکره رفته‌اید تا کار خود را معرفی کنید. هنگامی که در حال معرفی کار خود هستید، فرد مقابل ممکن است، واکنش های متفاوتی نشان دهد. برای مثال، اگر در قسمتی از صحبت های خود، حقیقت تلخی را به مخاطب خود بگویید، در آن لحظه، به احتمال بسیار، چهره فرد مقابل را در حالت جمع‌ شدن و تورفتگی خواهید دید. افزون بر این، از آنجا که برای ادامه مذاکره، باید سد دفاعی به‌ وجود آمده بین خود و مخاطب خود را بشکنید، ممکن است درباره آن قسمت از صحبت های خود که درباره حقیقیت تلخ سخن گفتید، راهکارهایی ارائه دهید. در این ‌صورت، به احتمال بسیار، چهره مخاطب شما تغییر خواهد کرد و از نو شکفته خواهد شد. چنین حالت چهره‌ ای در مخاطب شما،  بیانگر این است که: «با تو موافق و همراه هستم.»

حالات چهره و احساسات بنیادین

در سال 1992، اکرمن برای احساسات بنیادین شواهدی نظیر شادی غافل گیری، ترس، غم، خشم، بیزاری و تحقیر یافت. البته پس از آنکه احساسات شرم و دل ‌‌بستگی نیز مطالعه شد، برخی پژوهشگران آن‌ها را جزئی ازاحساسات بنیادین در نظر گرفتند که حالات چهره جهان ‌‌شمولی دارد. اکرمن در سال 1999، احساسات بنیادینی که نشانه های جهان ‌شمول نداشتند را به فهرست تحقیقات خود اضافه کرد مانند: شرم، تقصیر، مباهات به موفقیت، خجالت ‌‌زدگی، هیجان، خوشنودی، لذت حسی، رضایت آسودگی و انبساط خاطر.

تمایز بین حالات احساسی و خصوصیات احساسی چیست؟

تجربه یک احساس در یک برهه زمانی، ممکن است، از چند ثانیه تا چند ساعت طول بکشد و بسته به میزان و شدت آن، هیجاناتی را در ما به وجود بیاورد. با وجود این، نکته مهم این است که در حالت احساسی، احساس موقتی بوده و مختص به وضعیتی خاص است؛ اما در خصوصیت احساسی، تمایل شخص به عرضه احساسی خاص است. به بیان دیگر، خصوصیت‌های احساسی گرایش‌هایی پایدار هستند. از جنس تجربه دائمی احساس‌های خاص که در برخی افراد ظاهر می‌شوند. برای مثال، فرض کنید، دوست شما رفتاری انجام می ‌دهد که باعث عصبانیت شما می ‌شود. اگر همواره مستعد خشم باشید و کنترل تکانه‌ ای نداشته باشید، در این صورت، احساس خشم را برای شما می‌ توان به‌عنوان خصوصیتی احساسی در نظر گرفت. به‌ طوری که دیگران شما را این چنین معرفی خواهند کرد: «آدمی خشمگین و عصبی». دلیل اینکه این احساس در شما نهادینه شده است را می‌توان این گونه بیان کرد که به دلیل آمادگی بنیادین که در اثر تجربه های گذشته برای شما پدید آمده است، وضعیت را به ‌گونه‌ ای ارزیابی می ‌کنید که باعث برخورد فیزیکی شما با دوستتان یا تحریک خشم شما می‌ شود. از طرفی، به دلیل همین خصوصیت احساسی یعنی خشم، برخی حالت‌های احساسی را بیشتر و شدید تر تجربه می ‌کنید. برای مثال، سرخ شدن گونه ‌ها که در اثر فشاری که بر شما وارد می ‌شود خودش را نمایان می ‌کند. هنگامی که از خصوصیت صحبت می کنیم یعنی چیزی که در ناخودآگاه ما شکل گرفته و نهادینه شده است و همیشه با ما همراه است.

آیا خصوصیت‌های نهادینه شده، قابل تغییر است؟

همان طور که پیشتر در مقاله نخست اشاره کردیم، هفتمین لایه خودآگاهی، لایه ناخودآگاهی است. لایه‌ ای که دسترسی به آن کار آسانی نیست؛ ولی به هیچ وجه به این معنا نیست که بخواهیم تسلیم تقدیر بشویم و تغییر نکنیم. برای اینکه با خصیصه منفی برخورد کنیم، می ‌توان از تغییرات روانی معکوس استفاده کنیم. شاید جالب باشد که بدانید، برای تغییرات روانی از مدل معکوس استفاده شده و از این مدل برای تعدیل یک خصیصه استفاده می ‌شود. برای مثال، زمانی که عصبانی می ‌شویم و این موضوع برای ما رنج‌ آور است، برای اصلاح این خصیصه شاید در حالت عادی به مدت یک ساعت درگیر موضوع شویم؛ ولی بعد از تمرین و استفاده از مدل درمانی مطلوب، این زمان به مثلاً 50 دقیقه تعدیل پیدا می‌کند و به ‌همین ترتیب، به یک حد نرمال می‌ رسد.

به ‌طور خلاصه، در این مقاله، به اینکه آیا احساسات بنیادین وجود دارند، پاسخ دادیم. بعد از آن، به دسته ‌بندی احساسات پرداختیم و سپس حالات چهره را بر پایه احساسات اشاره کردیم و به موضوع حالات و خصیصه پرداختیم. در نهایت، به موضوع مهم چگونگی تغییر یک خصیصه اشاره کردیم.

Rate this post
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا