قدرت عادت

نقش عادت ها در زندگی ما چیست؟

نقش عادت ها در زندگی برای ما مشخص است. ما می دانیم که مغز ما برای راحت تر شدن و کمتر انرژی صرف کردن به دنبال این است که انجام کارها را به عادت تبدیل کند. محققان دریافتند که مغز ما در هنگام انجام عادت هایمان واکنش های مغزی کمی نشان می دهد. اما کاری که برای اولین بار انجام دهیم و جزو عادت هایمان نبوده، واکنش های مغزی ما را افزایش می دهد.

اکثر اوقات ما فکر می کنیم که در حال انجام کارهای انتخابی خودمان هستیم و یا خودمان تصمیم گرفته ایم که چه کاری انجام دهیم در حالیکه به این شکل نیست و ما طبق عادت هایمان کارهایی را انجام داده ایم و رفتار کرده ایم. حتی خیلی از اوقات طرز فکر ما ناشی از عادت های ذهنی و فکری ماست. پس قدرت عادت ها در زندگی ما خیلی بیشتر از چیزی ست که ما تصور می کنیم.

نقش عادت ها در زندگی ما

گفتیم اغلب کارهای ما در روز بر اساس عادت هایمان شکل می گیرد. همه ی ما عادت هایی برای خوابیدن ، غذاخوردن، تفریح کردن و…داریم. وجود این عادت ها سبب می شود مغز انرژی کمتری صرف کند و بتواند انرژی خود را برای کارهای مهمتر دیگری صرف کند. اما حالا که ما کارهای روزانه خود را بر اساس عادت ها انجام می دهیم، موفقیت ها و ناکامی هایمان هم که ناشی از رفتار ها و کارهایی است که انجام می دهیم، می تواند ریشه در عادت هایمان داشته باشد و این نقش عادت ها را در زندگی مان معلوم می کند.

اگر ما عادت های خوبی داشته باشیم منجر به انجام کارهای درست شده و در طولانی مدت برایمان موفقیت به ارمغان می آورد و برعکس. دارن هاردی در کتاب اثر مرکب به این مسئله پرداخته که چگونه ریتم صحیح و درست روزانه خود را بدست آوریم. او می گوید موفقیت انجام کارهای هوشمندانه کوچک است در طول زمان. اگر به این تعریف نگاه کنیم متوجه می شویم که منظور از این جمله این است که عادت های کوچکی برای خودمان ایجاد کنیم تا به مرور زمان این عادت ها منجر به ریتم درست و در نهایت موفقیت ما در زمینه ای که می خواهیم شوند.

همچنین در حال حاضر می دانیم که نوع تفکر ما هم در نوع زندگیمان موثر است، خوبست این را هم بدانیم که طرز فکر ما هم خیلی از اوقات از روی عادت است. مثلا اینکه ما بدبین و یا خوشبین باشیم نوعی عادت ذهنی است و با آگاهی و تمرین می توانیم نوع نگاهمان را به اطراف خودمان تغییر دهیم.

عادتها

با نظری به تئوری انتخاب، متوجه می شویم ما اکثر رفتارهای خود را انتخاب و بعد این انتخابها را به عادت هایمان تبدیل کرده ایم و بیشتر به نقش عادت ها پی می بریم. پس همانطور که یک روز یک رفتار را انتخاب کردیم که انجام دهیم، قدرت و اختیار این را داریم که آنرا انجام ندهیم و در واقع عادت های خود را تغییر دهیم که در بخش تغییر عادت ها به آن پرداختیم. عادت های خوبی مثل صبح زود بیدار شدن، شکرگذاری، کتاب خواندن، ورزش کردن، برنامه کاری روزانه، هفتگی و ماهانه و… داشتن، لبخند زدن، شنونده خوب بودن، قضاوت نکردن، مثبت نگر بودن و خیلی چیزهای دیگر به ما کمک میکند در زندگی شادتر باشیم و روابط کاری و خانوادگی صحیح تر و کارآمدتری بسازیم.

حتی مشکلات روحی هم می تواند ناشی از عادت های رفتاری باشد که خودمان از روی ناآگاهی انتخاب کردیم. مثلا افسردگی. در تئوری انتخاب نمی گوییم شخص افسردگی دارد، بلکه می گوییم افسردگی می کند که از همان عادت های بد نشات می گیرد. یعنی با تغییر عادت های خودمان می توانیم مشکلات روانی و روحی مان را هم حل کنیم. حتی شاد یا غمگین بودن برعکس آنچه ما فکر می کنیم که وابسته به محیط است، بیشتر از هر چیز از دنیای درون خودمان و عادت های فکری ما سرچشمه می گیرد. در واقع نقش عادت ها را هم در دنیای بیرون و هم درون خود می توانیم ببینیم.

مشکل عمده عادتها این است که بقدری کوچک و قابل چشم پوشی هستند که نه خودمان و نه کسی ما را بابت انجام آنها سرزنش نمی کند ولی به آرامی زندگیمان را شکل می دهند و یا موجب شکست ما می شوند و یا پیشرفت. وقتی ما کارهای درست را بطور ناخودآگاه انجام دهیم، موفق می شویم. یعنی انتقال انجام کارها از خودآگاه به ناخودآگاه دارای اهمیت است و همان عادت کردن نام دارد.

فاصله ی بین کسی که می خواهیم باشیم و کسی که هستیم به عادت هایمان برمی گردد و نقش عادت ها در زندگی مان.

از طرفی عات های نادرست می توانند تبدیل به اعتیاد شوند مثل اعتیاد به سیگار، الکل، مواد و…که نه تنها سلامت جسمانی و روانی خودمان را از بین ببرند بلکه روی زندگی اعضای خانواده و جامعه یمان نیز تاثیر نامطلوب می گذارد.

انواع عادت

اراده را می توان قدرت کنترل تصمیمات، اعمال و احساسات دانست. اغلب ما فکر میکنیم برای حفظ عادت هایمان نیاز به اراده داریم، این در حالیست که اراده خودش یکی از عادت های شاه کلید است. عادت شاه کلید، یعنی عادتی که وقتی ایجاد می شود، ناخودآگاه موجب بوجودآمدن عادت های دیگری هم در فرد می گردد. مثلا در تحقیقاتی که محققان انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که تقویت اراده درس خواندن در دانش آموزان می تواند روی جنبه های دیگر زندگی آنها هم تاثیر بگذارد.

در واقع برخلاف گذشته که اراده را یک مهارت می دانستند، در حال حاضر اراده را به مانند یک عضله می دانند که هر چقدر بیشتر تقویت شود نتیجه بهتری از آن می گیریم و البته ممکن است استفاده زیاد از آن هم موجب شود که دیگر نتوانیم آنرا بکار بریم درست مانند یک ماهیچه که زیاد از آن کار کشیده ایم و دیگر ناتوان شده است. بطور مثال هر چقدر هم انسانی با اراده باشد بعد از یک روز سخت و پر فشار کاری توان رفتن به باشگاه را ندارد و این دلیل بر نداشتن اراده در آن شخص نیست بلکه به این دلیل است که او قدرت اراده زیادی را برای کارهای دیگر صرف کرده است.

شرکت های بزرگ روی قدرت اراده کارکنانشان بسیار تحقیق کرده اند و از روش های مختلفی برای تقویت اراده افرادشان استفاده می کنند. در نهایت تحقیقات آنها به این نتیجه رسید که چیزی که اراده افراد را برای انجام کارها افزایش می دهد همان پیدا کردن نقطه اتکا و پاداش است. در واقع مثل بقیه عادت ها که در یک چرخه ایجاد می شوند و هرچقدر چرخه بیشتر تکرار شود، آن عادت مستحکم تر می گردد. اراده ما هم با تکرار و پاداش تقویت می شود. در نهایت با توجه به نقش عادت ها در زندگی مان لازم است بیشتر به عادت های مان توجه داشته باشیم.

5/5 - (1 امتیاز)
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا