بهبود روابط زناشویی

چگونه عشق از بین می رود؟

از بین رفتن عشق چگونه رقم می خورد؟ در این مقاله سعی داریم به علل از بین رفتن عشق می پردازیم.

زمانی را که عاشق بودیم را به خاطر آوریم(یکی را برگزینیم که دیگر عاشقش نیستیم).عاشق شدن بسیار ساده بود،این طور نیست؟ آن زمان اشتباه،کاستی و خطاهای معشوق همه گویی ناز و جذبه به حساب می آمدند. مثلا هنگامی که افکار واحساسات خودش را با ما در میان نمی گذاشت، فردی متفکر جلوه می کرد. چنان چه همسرمان یک ساعت تمام برای آرایش خود جلوی آینه وقت می گذاشت، آن را به حساب آن می گذاشتیم که بسیار حساس و دقیق است و به سرو وضع خودش اهمیت می دهد. آیا به یاد می آوریم که چه قدر مشتاق بودیم که دیگران ما را با هم ببینند؟ 

و از اینکه زیاد از نامزد و همسرمان بگوییم احساس غرور و افتخار می کردیم؟ آری پیش خود فکر می کردیم هرگز از این فرد خسته نخواهیم شد. حال چه اتفاقی افتاد؟آن خصوصیات ناز و جذبه به یک باره چرا و چگونه ناراحت و آزار دهنده شدند؟ چگونه هیجان و جاذبه ی ما به بی تفاوتی و کسالت بدل گشت؟ چرا اعتماد و احترام متقابل به دل شکستگی و رنجش خاطر و انزجار بدل شد؟ 

 

 

 

از بین رفتن عشق – عشق کجا رفت؟!

هرگز لحظه ای را که دریافتم دیگر همسر قبلی ام را دوست ندارم از یاد نمی برم. آن لحظه احتمالا یکی از دردناک ترین وسوزناک ترین لحظه ها در تمام زندگی ام بوده است. گویی آن چه باعث می شد که در نظرم جذاب و فوق العاده بیاید، به یک باره ناپدید شده بود.پیش خودم فکر می کردم آه ای خدای من چگونه این اتفاق افتاد؟ چرا برای من چرا برای ما؟ پس به خودم گفتم شاید این احساس موقتی و زودگذر است که فقط امروز دچار آن شده ام، شاید فقط خسته ام و به مرخصی احتیاج دارم.با گذشت هفته ها و ماه ها دیگر برایم مسلم شد که اشتباه نمی کنم. نشانه ها بسیار واضح بودند، من درگیر رابطه ای بودم که در حال شکست بود.همان طور که آن جا نشسته بودم و آلبوم عکس های عروسی راورق می زدم، اشک در چشمانم پر شده بود.به عکس های عروسی فوق العاده ای که داشتیم خیره شده و احساس شکست،ترس و تنهایی می کردم.

از بین رفتن عشق مساوی با از دست دادن و هدر دادن عمر

 

در اعماق وجودم هم چنان یک سوال ذهن مرا به خود مشغول کرده بود، آن عشق چه شد، کجا رفت؟ چرا و چگونه عشقی که نسبت به همسر و یا نامزدمان در خود احساس می کردیم به سردی گرایید و مرد؟ در ابتدا به خود چنین می گوییم که تقصیر طرف مقابل است،او تغییر کرده. چند بار از ذهن مان گذشته است؟ چند بار از دوستان مان شنیده ایم که: «همسرم که در ابتدا عاشق هم بودیم چنین و چنان بود، اما حال تغییر کرده است.» آیا بارها عاشق کسانی شده ایم که تغییر کرده اند؟ اگر چنین است به دومین مرحله از توجیه گرایی ها و منطق تراشی ها وارد می شویم و با خود می گوییم شاید مشکل از خودم باشد. ما اگر به دفعات فرد نامناسبی را برای خود انتخاب کنیم، یاس و سرخوردگی مان به تدریج به خشم و تنفر بدل می شود.پیش خود می گوییم: روابط همگی، حال آدم را می گیرد.پس بهتر است اصلا درگیر کسی نشویم،بدین طریق دیگر هیچ کس دلم مان را نخواهد شکست.

در نهایت به این نتیجه می رسیم که عشق تجربه ای پر راز و رمز و اسرارآمیز است و اصولا هیچ گونه کنترلی بر روی ان نداریم.هرگز نمی توانیم مطمئن باشیم عشقی ماندگار داشته باشیم و تضمینی نیست که خود، نامزد یا همسرمان،هم چنان عاشق یکدیگر باشیم.بنابراین با امید که سرانجام روزی شانس بیاوریم و عشقی اسطوره ای و ماندگار داشته باشیم، مدام از این شاخه به آن شاخه می پریم یا این که آن را برای همیشه کنار می گذاریم و تصمیم می گیریم در تنهایی خود با صلح و صفا زندگی کنیم. ویا تصمیم می گیریم که در رابطه ی سردو خاموش و خالی از گرما و هرگونه شور و شوق و شادی بمانیم به این امید که روزی عشق روزهای نخستین، مجددا در ما شعله ور شود که این نیز خود بدترین و غم انگیزترین انتخابی است که وجود دارد.

 

بسیاری از روانکاوان و روانشناسان به ما چنین می گویند: این بسیار عادی و طبیعی است ک هرابطه ای بعد از گذشت سال ها عادی و یک نواخت شود. این غیرواقع بینانه است که همواره به میزان و شدت روزهای نخستین عاشق یکدیگر باشیم. برخی از متخصصین چنین توصیه می کنند:عشق و احساسات رمانتیک را بپذیریم و دوست و رفیق باقی بمانیم.

این توصیه ها به راستی عصبانی کننده است.هرگز مایل نیستیم که در زندگی خود از معجزه عشق دست بشوییم. ما معتقدیم که کاملا امکان پذیر است که عشق را زنده نگه داشت و تنها به دلیل این که بسیاری در عشق شکست می خورند، لزوما به این معنا نیست که عشق محکوم به شکست است.

 

عاشق ماندن کاملا امکان پذیر است.

از بین رفتن عشق زمانی می باشد که عشق را در اغوش نگیریم و نپذیریم.

هر بار که عاشق شدیم احساس شوق و شعف کردیم،اما همواره در ورای این احساسات زیبا یک نگرانی عمیق داشتیم، یک نگرانی و حتی این ترس که آیا این عشق نیز به سرنوشت عشق های دیگر دچار خواهد شد؟ با خود عهد کردیم پرده از اسرار عاشق ماندن برداریم و بالاخره درک کنیم که چگونه می توان به عشق پایدار دست یافت، تا جایی که در لحظه لحظه ی روزهای زندگی خود احساس عشق کنیم.

«امروز پس از سال ها تحقیق،شناخت،آگاهی و نیز تجارب دردناک شخصی، می توانم با اطمینان خاطر ادعا کنم که به رمز عشق پایدار در زندگی خود دست یافته ام. حال در رابطه ای هستم که عشق همواره در آن موج می زند.» شاید پیش خودتان فکر کنید که شانس به من روی آورده و فرد مناسبی را پیش روی من قرار داده است. اما باور کنید رابطه ی ما بدان جهت ارضا کننده و هیجان انگیز است که سخت برروی ان کار کرده ایم.

 

راز

عاشق ماندن،آموختن این است که چگونه در همه حال عشق بورزیم.

مطمئنا تنها دلیل موفقیت ازدواج ها ؛درک همین موضوع است. درک و شناخت این مفهوم، انگیزه ای است که به هزاران نفر کمک کرده است که سی یا چهل سال پس از زندگی مشترک،دوباره عاشق همسر خود شوند.

« توانا » باور دارد با تجارب ارائه شده در این دوره (دوره روان شناسی عشق)، قادر خواهیم بود عشق و روابط بین فردی خودمان و هم چنین روابط جنسی خود را به منابعی پایدار و ماندگار و همواره رو به رشد و رضایت بدل نماییم.

 

Rate this post
نمایش بیشتر

مریم ابوطالبی

مربی مهارت های زندگی - مدرس دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا