بهبود روابط زناشویی

چگونه عشق ورزیدن را بیاموزیم؟ + چه کسی به ما عشق ورزیدن را آموخت؟

ممکن است از خودمان بپرسیم، چرا نباید تا به حال راه های عشق ورزیدن را آموخته باشم؟ پس تا حالا کجا بوده ام؟ آیا نمی بایست مهارت های خلق رابطه ی صحیح و پایدار را تا به حال به من آموزش داده باشند؟ آیا نمی بایست تا به حال آموخته باشم که چگونه با عشق و روابط جنسی کنار بیایم؟ اما سوال درست در این نیست که آیا می بایست تمامی این نکات را می دانستیم یا خیر؟ بلکه سوال درست تر این است که آیا می دانیم چگونه در هر شرایطی عشق بورزیم؟

اولین راه این است که نباید در ابراز محبت و عشق ورزیدن نسبت به یکدیگر دریغ کنیم، ابراز محبت در زندگی مشترک، علاقه و نشاط را به وجود می آورد.

عشق ورزیدن و ابراز محبت فقط لازمه روزهای ابتدایی ازدواج نخواهد بود، بلکه با گذشت زمان این زندگی عمیق تر خواهد شد، برای عشق ورزیدن در زندگی عاشقانه به هم نگاه کنیم، گرم و صمیمی باشیم.

گاهی در روابط، غرور ما ممکن است کار دست ما بدهد، چرا که مدام زیر گوش ما زمزمه می کند «لازم نیست در رابطه با عشق کسی چیزی به من بیاموزید، لطفا به من نگویید درباره ی روابط جنسی همه چیز را نمی دانم، من معشوقی ایده آل هستم، هیچ کس از من شکوه ای نداشته است.» غرور می تواند ما را از دانستن و آموختن باز دارد.

هنگامی که دیگر نمی خواهیم بیاموزیم، از رشد کردن باز می ایستیم و هنگامی که از رشد کردن باز می ایستیم، در زندگی خود متوقف می گردیم.

چه کسی به ما عشق ورزیدن را آموخت؟

لحظه ای صبر کنیم و از خودمان سوال های زیر را بپرسیم.چه کسی به ما رانندگی یاد داد؟ چه کسی به ما آموخت بندهای کفش خود را ببندیم؟ چه کسی خواندن و نوشتن را به ما یاد داد؟ چه کسی اصول روابط انسانی و موفقیت در ازدواج را به ما یاد داد؟
احتمالا پاسخ پرسش اول را می دانیم، اما این احتمال وجود دارد که پاسخ روشن و واضحی برای سوال چهارم نخواهیم داشت .چه کسی اصول روابط انسانی و موفقیت در ازدواج را به ما آموخته است !؟ به احتمال زیاد پاسخ خواهیم داد هیچ کس!
مشکل این جا است که به طور حتم هرگز کسی وقت کافی صرف نکرده تا رازهای روابط موفق را به ما بیاموزد. هیچ کس به ما نیاموخته که احساسات خود را بیان یا ابراز کنیم، اما این طور نبوده که هیچ گونه آموزشی در این گونه موارد دریافت نکرده ایم.
تمام مدتی که مراحل رشد را طی می کردیم، آموزش هایی درباره ی روابط کسب کرده ایم،اما این اموزش ها را از کجا آموخته ایم؟
از همان خانه ای که بزرگ شدیم. این اموزش ها از بدو تولدمان آغاز شده و تا زمانی که خانه را ترک گفتیم ادامه داشته اند. می توانیم خود را شاگرد و دست آموز تمام افراد بزرگ تر خانواده خود بدانیم، همانند والدین، پدربزرگ ها، مادربزرگ ها، خواهر و برادر بزرگ تر.

کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است که ما در دوران کودکی از والدین و بزرگ تر های خود آموخته های بسیاری داریم، چنان چه شاهد بوده ایم که آن ها احساسات خود را پنهان می کرده اند، ما نیز آموختیم که احساسات خود را از دیگران مخفی نگه داریم، ما صمیمیت را از همان بدو تولد از والدین خود آموخته ایم. مادران ما به ما آموختند که چگونه کلمه ی مادر را ادعا کنیم. هنگامی که ما آموختیم به او بگوییم مادر بوسه ها و نوازش های مثبت بسیاری به سوی ما سرازیر شد.
هنگامی که تازه راه رفتن را می آموختیم، پدرمان به ما یاد داد که چگونه قدم برداشته و ما قدم های او را تقلید کرده ایم تا بالاخره به راه افتادیم.
در این موقع پدرمان با خوشحالی بلندمان کرده و ما را به آسمان پرتاب کرد و گفت: «این پسر من است، این پسر من است، من به تو افتخار می کنم» پیام چنین گفته هایی برای کودک بسیار واضح است، یعنی درست همانند والدین خود باش.
تمام کارهای آن ها را تقلید کن تا بدین وسیله عشق و توجه بسیاری را دریافت کنی.

آیا موفقیت و عشق با روابط عاشقانه زوجین در ارتباط است؟

آیا دوست داریم روابط ما درست همانند روابط والدین مان باشد؟

تاثیر والدین بر میزان عشق ورزیدن ما

پاسخ اغلب مردم به این پرسش منفی است، اما چه کرده ایم که روابط ما با روابط پدر و مادرمان متفاوت باشد؟ چه تجربه و اطلاعاتی درباره ی عشق و روابط جنسی کسب کرده ایم؟ پاسخ ما احتمالا چنین خواهد بود که هیچ… بسیاری از افراد از این موضوع شکایت دارند که زندگی و روابط پدر و مادرشان افتضاح بوده و این که هرگز نمی خواهند روابطی همانند روابط آن ها داشته باشند.
در زیر چند نمونه از کسانی را ذکر کرده ایم که علی رغم تنفر واقعی خود از شیوه های ارتباطی پدر و مادرشان باز هم روابطی درست به مانند روابط پدر و مادرشان پیدا کرده اند.

ارزش عشق چیست ؟ چقدر در روابط خانوادگی تاثیرگذار است ؟

فیلیپ: «پدرم مردی خشن و تودار بود، زیاد حرف نمی زد، هرگز به ما نمی گفت، که ما را دوست دارد، اگر اشتباهی می کردیم تنبیه می شدیم. اگر کار درستی از ما سر می زد فقط سکوت می کرد. هرگز ندیدیم مهربانانه مادرم را نوازش کرده و یا به او محبت کند، هرگز نمی توانستم تصور کنند که آن ها با هم همبستر می شوند، از درون می دانستم که هم من هم مادرم را دوست دارد، اما این عشق خود را به طرز عجیب و غریبی نشان می داد.

حال خودم نیز ازدواج کرده ام، اما اصلا نمی دانم چگونه همان بلاها سر خودم آمده است، به سختی می توانم احساساتم را به همسرم ابراز کنم.از این کار متنفرم، به خود قول داده بودم که با هیچ زنی مانند پدرم رفتار نکنم، همسرم شکایت دارد که هیچ وقت نمی تواند درباره احساساتش با من صحبت کند. او می گوید که هرگز نمی داند که من چه احساساتی دارم. وقتی به خودم نگاه می کنم متوجه می شوم درست به مانند پدرم هستم، من نیز مانند او یاد گرفته ام چگونه احساس نداشته باشم، به این دلیل بخشی از وجودم از پدرم متنفر است.  

مارلین: مادرم همیشه برای دیگران جان فشانی میکرد، صرف نظر از این که چه اتفاقی افتاده یا چه قدر هم عصبانی است باز هم این کار را می کرد. او زیاد گریه می کرد، اما هیچ وقت عصبانی نمی شد.
تمام دوستانم می گفتند آرزو دارند که مادرشان همانند مادر من بود، اما من به مادرم افتخار می کردم، اما حال که به گذشته نگاه می کنم، می بینم که هرگز برای گرفتن حق و حقوق خود به پا نخواست، حتی هنگامی که فهمید پدرم به او خیانت کرده یک کلمه پشت سر او حرف نزد تا این که پدرم ما را ترک کرد و رفت، وقتی بچه بودم فکر می کردم مادرم یک فرشته است، اما حالا از این که تا حدی ضعیف بوده از دستش عصبانی می شوم، مشکل این جا است که خودم گاهی شبیه مادرم رفتار می کنم.
بعضی اوقات از این که بخواهم ابراز وجود کرده و یا عصبانی شوم، می ترسم. می ترسم مردها فکر کنند می خواهم کنترلشان کنم و سپس به این خاطر مرا ترک کنند. بارها به خود قول داده ام که هیچ گاه مغلوب مردها نشوم، اما هنگامی که بدرفتاری هایشان شروع می شد با آن ها نرم می شوم. درست مانند مادرم. از ان بخش از وجودم که شبیه مادرم است بدم می آید. آن بخش از وجودم که همیشه می خواهد دختر خوبی باشد.

هم زمان با تعلیم های ناخودآگاه پدر و مادرمان درباره ی روابط، اجتماع نیز پیام ها و اموزش های متفاوتی به ما انتقال می دهد.
آن دسته از افرادی که در دهه 50 یا 60 زندگی می کردند احتمالا از مدرسه می آمدند و تلویزیون را روشن می کردند و خانواده ای ایده آل و بی عیب و نقص امریکایی را در خانه ی زیبای خود می دیدند.
آه که تا چه حدی حسرت چنین خانواده هایی را می خوریم.خانواده هایی که پدر و مادر همه ی پاسخ های درست را می دانستند و همواره حامی ما بودند. الگوی ارائه شده در دهه 60 و 70 با تغییر ناگهانی رو به رو شد و ناگهان تصویر زندگی ایده آل و فرم آزادی های فریبنده مجردی مطرح شدند. خوشبختی در آزادی معنا می شد و آزادی نیز به معنای رهایی از هر گونه قید، بند، تعهد و پایبندی بود. آزادی در انجام هر کاری به طوری که دوست داشتیم بود. چنین شخصیت هایی قهرمان معرفی می شدند، اما قهرمان واقعی عشق چه کسانی بودند، اما آیا هیچ الگوی ایده آلی از زندگی زناشویی که بتواند انگیزه بخش انسان باشد وجود داشت؟  

مقالات مرتبط :

چگونه یک دخترمغرور را مجذوب خود کنیم؟ | ۷ نکته طلایی برای رفتار با دختر مغرور
دلتنگی چیست؟ | علائم دلتنگی در مردان کدامند؟
احترام چیست ؟ آیا عشق محصول احترام است؟
Rate this post
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫29 دیدگاه ها

  1. That is the fitting blog for anybody who needs to seek out out about this topic. You understand a lot its nearly laborious to argue with you (not that I actually would need…HaHa). You undoubtedly put a brand new spin on a topic thats been written about for years. Great stuff, simply nice!

  2. After study a few of the blog posts on your website now, and I truly like your way of blogging. I bookmarked it to my bookmark website list and will be checking back soon. Pls check out my web site as well and let me know what you think.

  3. I’ve been browsing online greater than 3 hours today, but I by no means found any attention-grabbing article like yours. It is beautiful worth enough for me. Personally, if all website owners and bloggers made just right content material as you did, the web shall be a lot more useful than ever before.

  4. Good V I should certainly pronounce, impressed with your website. I had no trouble navigating through all tabs and related information ended up being truly easy to do to access. I recently found what I hoped for before you know it in the least. Reasonably unusual. Is likely to appreciate it for those who add forums or anything, website theme . a tones way for your customer to communicate. Nice task..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا